کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
تاوه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
slab 1
تاوه
واژههای مصوّب فرهنگستان
[حملونقل درونشهری-جادهای] سازهای به شکل مکعبمستطیل از بتون مسلح * "تاوه" در لغتنامۀ دهخدا به معنی آجر و خشت پخته به کار رفته است.
-
تاوه
لغتنامه دهخدا
تاوه . [ وَ / وِ ] (اِ) تابه . (شرفنامه ٔ منیری ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ) (انجمن آرا). مبدل تابه . (فرهنگ نظام ). ظرفی باشد که در آن خاگینه پزند و ماهی بریان کنند. (برهان ). ظرفی مسین دسته دار برای سرخ کردن ماهی و بادنجان و کدو، و بو دادن آجیل و غی...
-
تاوه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [قدیمی] tāve = تابه
-
تاوه
واژهنامه آزاد
تاوِه در علم عمران به معنای سطوح بتنی است که ضخامت آنها نسبت به سطح آنها بسیار ناچیز است. از این سطوح میتوان به سقفهای بتنی در ساختمانها اشاره کرد. معادل انگلیسی آن slab میباشد.
-
واژههای مشابه
-
تأوه
لغتنامه دهخدا
تأوه . [ ت َ ءَوْ وُه ْ ] (ع مص ) آوخ کردن . (زوزنی ).آه گفتن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). آه کشیدن . (آنندراج ). شکایت کردن و نالیدن . (از اقرب الموارد).
-
circumpolar vortex
تاوۀ پیراقطبی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم جَوّ] ← تاوۀ قطبی
-
vortex generator, turbulator
تاوهساز
واژههای مصوّب فرهنگستان
[حملونقل هوایی] تیغهای کوچک و عمود بر پوستۀ هواگَرد که با جریان هوا زاویهای معین دارد و با ایجاد تاوه لایۀ مرزی را تقویت میکند
-
roll vortex
تاوۀ غلتکی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم جَوّ] تاوۀ افقی پادگرد (counterrotating) که معمولاً در لایۀ مرزی همرَفتی رخ میدهد
-
polar vortex
تاوۀ قطبی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم جَوّ] گردش چرخندی با مقیاس سیارهای، معمولاً متمرکز در منطقۀ قطبی، در گسترهای از وَردسپهر میانی تا پوشنسپهر متـ . چرخ پیراقطبی circumpolar whirl تاوۀ پیراقطبی circumpolar vortex چرخند قطبی polar cyclone کمفشار قطبی polar low
-
تاوه قران
لغتنامه دهخدا
تاوه قران . [ وَ ق َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان گل تپه فیض اﷲبیگی بخش مرکزی شهرستان سقز که در 6هزارگزی خاور سقز و 2هزارگزی جنوب رودخانه ٔ سقز واقع است . کوهستانی و سردسیر و 140 تن سکنه دارد. آب آن از چشمه و قنات و محصول آنجا غلات ولبنیات و توتون است ...
-
تاوه گر
لغتنامه دهخدا
تاوه گر. [ وَ / وِ گ َ ] (ص مرکب ) کسی که تاوه سازد. قلاّء. (مهذب الاسماء) (ملخص اللغات حسن خطیب ).
-
ماهی تاوه
لغتنامه دهخدا
ماهی تاوه . [ وَ / وِ ] (اِ مرکب ) تاوه ٔ پهنی که در آن ماهی برشته کنند. (ناظم الاطباء). ماهی تابه . رجوع به ماهی تابه و ماهی توه شود.
-
پای تاوه
لغتنامه دهخدا
پای تاوه . [ وَ / وِ ] (اِ مرکب ) پای تابه : تعجیل چیست پایتاوه نپیچیده ام .نظام قاری (دیوان البسه ).
-
تابه ،تاوه
لهجه و گویش تهرانی
ماهیتابه