کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
تاوان پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
تاوان
/tāvān/
معنی
۱. آنچه بابت خسارت و زیانی که از عمل کسی به دیگری وارد شده بگیرند؛ غرامت.
۲. بدل.
۳. [قدیمی] زیان.
فرهنگ فارسی عمید
مترادف و متضاد
۱. بدل، جبران، جریمه، خسارت، عوضی، غرامت، کفاره، مغرم
۲. عوض، مابهازا، جریمه
دیکشنری
compensation, fine, forfeit, forfeiture, indemnification, indemnity, infliction, mulct, penalty, recompense, redress
-
جستوجوی دقیق
-
تاوان
واژگان مترادف و متضاد
۱. بدل، جبران، جریمه، خسارت، عوضی، غرامت، کفاره، مغرم ۲. عوض، مابهازا، جریمه
-
تاوان
فرهنگ فارسی معین
[ په . ] (اِ.) 1 - غرامت ، جریمه . 2 - عوض ، بدل .
-
تاوان
لغتنامه دهخدا
تاوان . (اِ) غرامت . (صحاح الفرس ) (فرهنگ خطی کتابخانه ٔ دهخدا) (شرفنامه ٔ منیری ) (آنندراج ) (انجمن آرا) (برهان ) (ناظم الاطباء). جریمانه . (ناظم الاطباء). جریمه . وجه خسارت . جبران ضرر : به تاوانْش دینار بخشم ز گنج بشویم دل غمگساران ز رنج . فردوسی ...
-
تاوان
لغتنامه دهخدا
تاوان . (اِخ ) بلوکی است به ایالت «اندْر - اِ- لوار» فرانسه و در شهرستان «شی نون » واقع است .
-
تاوان
لغتنامه دهخدا
تاوان . (اِخ ) شهری است در «برن » سویس ، 3000 تن سکنه دارد.
-
تاوان
لغتنامه دهخدا
تاوان . (اِخ ) گاسپار دو سولکس دو مارشال فرانسه که در سال 1509 در «دیژون » متولد شد و خدماتش در «ژارانک » و «مون کونتور» جالب و درخشان بود.
-
تاوان
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [پهلوی: tāvān] tāvān ۱. آنچه بابت خسارت و زیانی که از عمل کسی به دیگری وارد شده بگیرند؛ غرامت.۲. بدل.۳. [قدیمی] زیان.
-
تاوان
دیکشنری فارسی به عربی
تعويض , ضمان , عقوبة , غرامة
-
تاوان
لهجه و گویش اصفهانی
تکیه ای: tâvun طاری: tâɂun طامه ای: toɂun طرقی: tâvun کشه ای: tâɂun نطنزی: toɂun
-
واژههای مشابه
-
تاوان دادن
واژگان مترادف و متضاد
۱. جریمهدادن، جبران کردن، غرامت دادن، مابهازا پسدادن ۲. کفاره پس دادن ≠ تاوان گرفتن
-
penalty time
زمان تاوان
واژههای مصوّب فرهنگستان
[حملونقل درونشهری-جادهای] مدتزمانی فراتر از زمان مقرر کار که اجباراً صرف خدمترسانی به سامانۀ حملونقل شود و سزاوار پرداخت اضافی باشد
-
تاوان دادن
فرهنگ فارسی معین
(دَ) (مص م .) 1 - جریمه دادن . 2 - عوض دادن .
-
تاوان دادن
لغتنامه دهخدا
تاوان دادن . [ دَ ] (مص مرکب ) دادن غرامت و جریمه . جبران ضرر : یکی اسب پرمایه تاوان دهم مبادا که بر وی سپاسی نهم .فردوسی .از آن من آسان است که برجای دارم و اگر ندارمی ، تاوان توانمی داد. (تاریخ بیهقی چ ادیب ص 259).جزع تو بغمزه برده جانهالعل تو ببوسه...
-
تاوان شدن
لغتنامه دهخدا
تاوان شدن . [ ش ُ دَ ] (مص مرکب ) سربارشدن . زحمت افزودن . دشواری بوجود آوردن : اندر این باران و گل او کی رودبر سرو جان تو او تاوان شود.مولوی .