کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
تاه زدن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
تاه زدن
دیکشنری فارسی به عربی
دور
-
واژههای مشابه
-
تاه کردن
دیکشنری فارسی به عربی
حضن , طوق
-
تاه چیزی را گشودن
دیکشنری فارسی به عربی
تجل
-
جستوجو در متن
-
ruffled
دیکشنری انگلیسی به فارسی
خراب شده، موجدار کردن، گره زدن، تاه کردن، بر هم زدن، چروک کردن، ناهموار کردن، ژولیده کردن، براشفتن
-
plaits
دیکشنری انگلیسی به فارسی
موکت، موی بافته، تاه، چین، بافتن گیسو، چین دار کردن، پیچیدن گیسو، تاه زدن
-
plaiting
دیکشنری انگلیسی به فارسی
پودینگ، چین دار کردن، پیچیدن گیسو، تاه زدن
-
folding
دیکشنری انگلیسی به فارسی
تاشو، در اغل کردن، جا کردن، تا کردن، بشکست خود اعتراف کردن، تاه کردن، تاه زدن، پیچیدن، تاه خوردن، بهم امیختن، تابیدن، بکسب یا شغل پایان دادن
-
ruffles
دیکشنری انگلیسی به فارسی
رفلکس، تکبر، تلاطم، موجدار کردن، گره زدن، تاه کردن، بر هم زدن، چروک کردن، ناهموار کردن، ژولیده کردن، براشفتن
-
ruffle
دیکشنری انگلیسی به فارسی
خرچنگ، تکبر، تلاطم، موجدار کردن، گره زدن، تاه کردن، بر هم زدن، چروک کردن، ناهموار کردن، ژولیده کردن، براشفتن، ناصاف کردن
-
plaited
دیکشنری انگلیسی به فارسی
پیاده رو، چین دار کردن، پیچیدن گیسو، تاه زدن
-
folds
دیکشنری انگلیسی به فارسی
برابر است، تاه، تا، چین، اغل گوسفند، دسته یا گله گوسفند، حصار، چند لاءی، شکن، در اغل کردن، جا کردن، تا کردن، بشکست خود اعتراف کردن، تاه کردن، تاه زدن، پیچیدن، تاه خوردن، بهم امیختن، تابیدن، بکسب یا شغل پایان دادن
-
fold
دیکشنری انگلیسی به فارسی
تا کردن، تاه، تا، چین، اغل گوسفند، دسته یا گله گوسفند، حصار، چند لاءی، شکن، در اغل کردن، جا کردن، بشکست خود اعتراف کردن، تاه کردن، تاه زدن، پیچیدن، تاه خوردن، بهم امیختن، تابیدن، بکسب یا شغل پایان دادن
-
lapped
دیکشنری انگلیسی به فارسی
لپد، لیس زدن، شلپ شلپ کردن، حریصانه خوردن، با صدا چیزی خوردن، تاه کردن، پیچیدن