کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
تانی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
تانی
/ta'anni/
معنی
۱. درنگ کردن؛ به آهستگی و آرامی کاری کردن.
۲. آهستگی.
فرهنگ فارسی عمید
مترادف و متضاد
۱. آهستگی، ایست، تاخیر، تمجمج، درنگ، طمانینه، کندی، مکث
۲. آهسته، کند، یواش
۳. آهستگی
۴. تاخیر
۵. سستی
۶. درنگ کردن، تاخیر کردن، سستی کردن
دیکشنری
deliberation
-
جستوجوی دقیق
-
تانی
واژگان مترادف و متضاد
۱. آهستگی، ایست، تاخیر، تمجمج، درنگ، طمانینه، کندی، مکث ۲. آهسته، کند، یواش ۳. آهستگی ۴. تاخیر ۵. سستی ۶. درنگ کردن، تاخیر کردن، سستی کردن
-
تانی
لغتنامه دهخدا
تانی . (ضمیر) (از تان + یای مجهول ) بهار در سبک شناسی آرد: در قزوین لهجه ای است که ضمایر متکلم معالغیر و جمع مخاطب و جمع مغایب را بشکل مان ، تان ، شان می آورند ولی در ادبیات ظاهراً بسیار نادر و شاذ است و بیشتر در نثر فارسی این ضمیر را در متکلم معالغی...
-
تانی
لغتنامه دهخدا
تانی . (ع ص ) مقیم بجایی . (اقرب الموارد) (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). || دهقان . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). ج ، تُنّاء. (منتهی الارب ).
-
تانی
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] ta'anni ۱. درنگ کردن؛ به آهستگی و آرامی کاری کردن.۲. آهستگی.
-
واژههای مشابه
-
تأنی
فرهنگ فارسی معین
(تَ أَ نِّ) [ ع . ] (مص ل .) 1 - درنگ کردن . 2 - سستی کردن ، تأخیر کردن .
-
تأنی
لغتنامه دهخدا
تأنی . [ ت َ ءَن ْ نی ] (ع مص ) درنگ کردن . (زوزنی ) (دهار) (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). درنگ نمودن . (فرهنگ نظام ). انتظار نمودن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). آهسته کردن . (فرهنگ نظام ). درنگی . سستی نمودن . (منتهی الارب ). بمعنی درنگ و دیر، و...
-
تانی تنه
لغتنامه دهخدا
تانی تنه . [ ت َ ن َ ] (اِ) کلماتی که برای استقامت وزن نغمات در وقت خوانندگی ابتدا بدان کنند. (آنندراج ) : دانستن معرفت به تانی تنه نیست اثبات ظهور ذات را بینه نیست در دل بجز از نور خدا هیچ مدان غیر از یک کس به خانه ٔ آینه نیست .میرهمام (از آنندراج )...
-
تانی ژن
لغتنامه دهخدا
تانی ژن . [ ژِ ] (فرانسوی ، اِ) یا «دی - آستیل آمین » در حقیقت اتر دیاسِتیک تانن است که بشکل گرد زردرنگ خاکستری بی بو و طعم یا با طعمی ترش یافت شود و در آب غیرمحلول و در اسیدها و محلولهای قلیایی حل میگردد. دارای 85 درصد تانن است و با آلبومین و ژلاتین...
-
صبر و تانی
فرهنگ گنجواژه
حوصله.
-
واژههای همآوا
-
تأنی
فرهنگ فارسی معین
(تَ أَ نِّ) [ ع . ] (مص ل .) 1 - درنگ کردن . 2 - سستی کردن ، تأخیر کردن .
-
تعنی
لغتنامه دهخدا
تعنی . [ ت َ ع َن ْ نی ] (ع مص ) رنجانیدن و رنجور شدن . (تاج المصادر بیهقی ). رنج بردن . (زوزنی ). رنج کشیدن و رنجانیدن لازم و متعدی . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). رنج دیدن مرد. (از اقرب الموارد). || منازعت نمودن . || رنج دیدن جهت دیگری ...
-
جستوجو در متن
-
فِس و فوس
فرهنگ گنجواژه
با تانی کار کردن.