کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
تانه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
تانه
/tāne/
معنی
= تار۱
فرهنگ فارسی عمید
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
تانه
لغتنامه دهخدا
تانه . (اِخ ) موضعی است در هند که در مشرق آن دو قصبه ٔ «بهروج » و «رهنجور» قرار دارند. رجوع به ماللهند بیرونی ص 100 و 102 و التفهیم چ جلال همایی ص 198 و نزهةالقلوب چ گای لیسترانج ج 3 ص 262 شود.
-
تانه
لغتنامه دهخدا
تانه . [ ن َ / ن ِ ] (اِ) تان باشد. (جهانگیری ) (برهان ). تان و تار نقیض پود. (ناظم الاطباء). نقیض پود است و آن تارهایی است که جولاهگان برای بافتن مهیا کنند. (برهان ).
-
تانه
لغتنامه دهخدا
تانه . [ن َ ] (اِخ ) تلفظ ترکی تانا (رود). رجوع به قاموس الاعلام ترکی و «تانا» شود.
-
تانه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [مقابلِ پود] ‹تان› [قدیمی] tāne = تار۱
-
تانه
لهجه و گویش تهرانی
تار
-
واژههای مشابه
-
تانه شیلوه
لغتنامه دهخدا
تانه شیلوه . [ ] (اِخ ) محل داخل شدن شیلوه یکی از مرز و بوم افرائیم میباشد. (صحیفه ٔ یوشع 16:6). بعضی آن را شیلو و دیگران خرابه ٔ ثعله دانسته اند و آن تلی است که بمسافت 10-12 میل بمشرق نابلس واقع است . (قاموس کتاب مقدس ).
-
باپ تانه
لغتنامه دهخدا
باپ تانه . [ ن َ ] (اِخ ) مصحف باستانه . نام شهری قدیم در بهستان (بغستان ) در بیستون بنا بعقیده ٔ راولین سن : بیستون محلی است تقریباً در شش فرسنگی کرمانشاه در سر راهی که بهمدان میرود. اسم این محل را یاقوت بهستان نوشته ولی دیودورِ سیسیلی این محل را بغ...
-
پی تانه
لغتنامه دهخدا
پی تانه . [ ن ِ ] (اِخ ) نام یکی از شهرهای آسیای صغیر جزء ایالات رومی آسیا. (ایران باستان ج 3 ص 2481). رجوع به پی تان شود.
-
واژههای همآوا
-
طعنه
واژگان مترادف و متضاد
۱. بدگویی، سرزنش، شماتت، طعن، لوم، ملامت، نیش و کنایه ۲. سرزنش کردن ۳. نیزهزنی، ضربتنیزه
-
طعنه
لغتنامه دهخدا
طعنه . [ طَ ن َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان آتابای بخش آق قلعه ٔ شهرستان گنبد قابوس در 1/5هزارگزی خاور آق قلعه ، جنوب رودخانه ٔ گرگان . دشت و معتدل و مرطوب و مالاریائی با 8000 تن سکنه . آب آن از رودخانه ٔ گرگان بوسیله ٔ موتور برداشته میشود. محصول آنجا...
-
طعنه
فرهنگ فارسی معین
(طَ نِ) [ ع . طعنة ] (اِمص .) 1 - یک بار نیزه زدن . 2 - سرزنش کردن .
-
طعنه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی: طعنَة] ta'ne ۱. سخن کنایهآمیز که معمولاً به منظور توهین، تمسخر، و سرزنش بر زبان میآید.۲. (اسم مصدر) [قدیمی] سرزنش؛ بدگویی: ◻︎ دو دوست با هم اگر یکدلند در همه حال / هزار طعنهٴ دشمن به نیمجو نخرند (ابنیمین: ۳۸۲).〈 طعنه زدن: ...