کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
تانستن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
تانستن
/tānestan/
معنی
= توانستن
فرهنگ فارسی عمید
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
تانستن
فرهنگ فارسی معین
(نِ تَ) (مص ل .) توانستن .
-
تانستن
لغتنامه دهخدا
تانستن . [ ن َ / ن ِ ت َ ] (مص ) مخفف توانستن و بر این قیاس است تانست و تاند و تانم . (از فرهنگ رشیدی ). رجوع به فرهنگ نظام شود. گیلکی «تنستن » (توانستن )». (حاشیه ٔ برهان چ معین ذیل کلمه ٔ تانست ). رجوع به توانستن شود. تانَد مختصر تواند باشد. (برهان...
-
تانستن
فرهنگ فارسی عمید
(مصدر لازم) [قدیمی] tānestan = توانستن
-
واژههای مشابه
-
تانستن،تونستن
لهجه و گویش تهرانی
توانستن
-
جستوجو در متن
-
تانیا
واژهنامه آزاد
از توانستن آمده که در زبان خراسانی تانستن گفته می شود.
-
آردن
لغتنامه دهخدا
آردن . [ دَ ] (مص ) مخفف آوردن ، چون تانستن مخفف توانستن . این مصدرغیرمستعمل لکن مشتقات از آن معمول است : درنگ آرا سپهر چرخ واراکیاخن تَرْت باید کرد کارا. رودکی .لعل می را ز درج خم برکش در کدو نیمه کن بنزد من آر. رودکی .ار خوری از خورده بگساردْت رنج ...
-
توانستن
لغتنامه دهخدا
توانستن . [ ت ُ / ت َ ن َ /ن ِ ت َ ] (مص ) (از: توان + َستن ، پسوند مصدری ) پهلوی «توانیستن » . قدرت داشتن .مقتدر بودن . (حاشیه ٔ برهان چ معین ). استطاعت . (زوزنی از یادداشت بخط مرحوم دهخدا). قوت و قدرت داشتن . (ناظم الاطباء). قدرت داشتن . (یادداشت ب...
-
و
لغتنامه دهخدا
و. (حرف ) حرف بیست و ششم از حروف هجاء عرب و سی ام از الفبای فارسی و ششم از الفبای ابجدی و نام آن «واو» است و در حساب جُمّل آن را به شش دارند. در تجوید واو از حروف مصمته است . رجوع به مصمته شود. و نیز از حروف یرملون محسوب است . رجوع به یرملون شود. و ن...