کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
تام پیکو پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
قدرت تام
دیکشنری فارسی به عربی
قدرة کلية
-
full agonist
همکنشگر تام
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم دارویی] همکنشگری که میتواند پاسخ بیشینه را در بافت ایجاد کند
-
apparent bolometric magnitude
قدر ظاهری تام
واژههای مصوّب فرهنگستان
[نجوم] ← قدر تام
-
apparent bolometric magnitude
قدر ظاهری تام
واژههای مصوّب فرهنگستان
[نجوم] ← قدر تام
-
absolute bolometric magnitude
قدر مطلق تام
واژههای مصوّب فرهنگستان
[نجوم] قدر تام ستاره در فاصلۀ ده پارسِکی
-
پشتیبانگیری تام
واژههای مصوّب فرهنگستان
[رایانه و فنّاوری اطلاعات] ← پشتیبانگیری تمامسامانه
-
entire linear transformation
تبدیل خطی تام
واژههای مصوّب فرهنگستان
[ریاضی] تبدیل خطی بهصورت f(z) = az +b
-
rational entire function
تابع تام گویا
واژههای مصوّب فرهنگستان
[ریاضی] تابعی که بهصورت چندجملهای باشد
-
transcedental entire function
تابع تام متعالی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[ریاضی] تابعی تام که چندجملهای نباشد
-
holoenzyme
تامزیمایه
واژههای مصوّب فرهنگستان
[زیستشناسی-پروتگانشناسی] ترکیب عملکردی و فعال یک پروتئین زیمایهای شامل کوفاکتور (cofactor) و کمکزیمایه متـ . تامآنزیم
-
NITTS
تام نوفهزاد
واژههای مصوّب فرهنگستان
[شنواییشناسی] ← تغییر آستانۀ موقت
-
total parenteral nutrition, TPN, hyperalimentation
تغذیۀ وریدی تام
واژههای مصوّب فرهنگستان
[تغذیه] وارد کردن تمامی مواد مغذی مورد نیاز بیمار مستقیماً از راه عروق
-
تام و تمام
لغتنامه دهخدا
تام و تمام . [ تام ْ م ُ / م م وَ ت َ ] (ص مرکب ) از اتباع . کامل . بی عیب . کامل از هر جهت . اقصی کمال ممکن . بدون نقص .
-
باد در تام
لغتنامه دهخدا
باد در تام . [ دَرْ ] (اِ مرکب ) زکام . (ناظم الاطباء).
-
سفیر مختار (تام الاختیار)
دیکشنری فارسی به عربی
السفير المفوض