کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
تامین کردن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
تامين في عدة شرکات
دیکشنری عربی به فارسی
بيمه اتکايي , بيمه مشترک
-
حکم تامین مدعابه
دیکشنری فارسی به عربی
زينة
-
جستوجو در متن
-
securing
دیکشنری انگلیسی به فارسی
تأمین امنیت، حفظ کردن، تامین کردن، ضامن دار کردن، محفوظ داشتن تامین کردن
-
secures
دیکشنری انگلیسی به فارسی
تضمین می کند، حفظ کردن، تامین کردن، ضامن دار کردن، محفوظ داشتن تامین کردن
-
امن (فعل ماض)
دیکشنری عربی به فارسی
بيمه کردن , بيمه بدست اوردن , ضمانت کردن , ايمن , بي خطر , مطملن , استوار , محکم , درامان , تامين , حفظ کردن , محفوظ داشتن تامين کردن , امن
-
safeguarded
دیکشنری انگلیسی به فارسی
محافظت شده، تامین کردن، امن نگهداشتن، حفظ کردن از، حراست کردن
-
supplied
دیکشنری انگلیسی به فارسی
عرضه شده است، رساندن، تامین کردن، تهیه کردن، تدارک دیدن، دادن به، تولید کردن
-
safeguard
دیکشنری انگلیسی به فارسی
حفاظت، حفاظ، پناه، تامین کردن، امن نگهداشتن، حفظ کردن از، حراست کردن
-
safeguards
دیکشنری انگلیسی به فارسی
حفاظت، حفاظ، پناه، تامین کردن، امن نگهداشتن، حفظ کردن از، حراست کردن
-
victualed
دیکشنری انگلیسی به فارسی
پیروزی، غذا ذخیره کردن، خواربار تامین کردن، خواربار رساندن
-
reinsure
دیکشنری انگلیسی به فارسی
تأمین مجدد، بیمه اتکایی کردن، دوباره بیمه کردن
-
تدارک دیدن
واژگان مترادف و متضاد
آماده کردن، مهیا کردن، تامین کردن، تمهید کردن، تهیه کردن، فراهم ساختن، تهیه دیدن، فراهم آوردن، مهیا ساختن
-
provides
دیکشنری انگلیسی به فارسی
فراهم می کند، تهیه کردن، مجهز کردن، تدارک دیدن، میسر ساختن، وسیله فراهم کردن، اماده کردن، مقرر داشتن، تهیه دیدن، تامین کردن، توشه دادن
-
provide
دیکشنری انگلیسی به فارسی
فراهم کند، تهیه کردن، مجهز کردن، تدارک دیدن، میسر ساختن، وسیله فراهم کردن، اماده کردن، مقرر داشتن، تهیه دیدن، تامین کردن، توشه دادن
-
garnishee
دیکشنری انگلیسی به فارسی
garnishee، تامین مدعا به کردن