کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
تامین کردن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
تامین کردن
مترادف و متضاد
۱. برآورده کردن، پاسخگو بودن اجابت کردن، برآوردن
۲. آماده کردن، فراهم ساختن، مهیا ساختن
۳. فراهم آوردن
۴. تارک دیدن، تهیه کردن
۵. امن ساختن، ایمن کردن
۶. حفظ کردن، در امان نگه داشتن +
برابر فارسی
برآورده کردن، برآوردن
دیکشنری
provide, provision, purvey, purveyance, supply, support
-
جستوجوی دقیق
-
تامین کردن
واژگان مترادف و متضاد
۱. برآورده کردن، پاسخگو بودن اجابت کردن، برآوردن ۲. آماده کردن، فراهم ساختن، مهیا ساختن ۳. فراهم آوردن ۴. تارک دیدن، تهیه کردن ۵. امن ساختن، ایمن کردن ۶. حفظ کردن، در امان نگه داشتن +
-
تامین کردن
فرهنگ واژههای سره
برآورده کردن، برآوردن
-
تامین کردن
دیکشنری فارسی به عربی
تجهيز , غطاء
-
واژههای مشابه
-
تأمین
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم نظامی] ← تدارک
-
تامين
دیکشنری عربی به فارسی
پشتگرمي , اطمينان , دلگرمي , خاطرجمعي , گستاخي , بيمه(مخصوصا بيمه عمر) , تعهد , قيد , گرفتاري , ضمانت , وثيقه , تضمين , گروي , هم بر , پهلو به پهلو , متوازي , پرداخت غرامت , تاوان پردازي , جبران زيان , بيمه , حق بيمه , پول بيمه
-
supplier 1
تأمینکننده
واژههای مصوّب فرهنگستان
[مدیریت-مدیریت پروژه] شخص یا سازمانی که کالا یا خدماتی را، معمولاً درازای دریافت بهای آن، برای استفاده در پروژه فراهم میکند
-
finance
تأمین مالی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[اقتصاد] فراهم آوردن منابع مالی براساس شرایط موردتوافق متقاضی
-
trap siding
خط تأمین
واژههای مصوّب فرهنگستان
[حملونقل ریلی] خط کوری که در امتداد یکی از خطوط فرعی ایستگاه قرار میگیرد تا امکان جایگیری قطار در کل آن خط فراهم شود
-
تأمین دلیل
لغتنامه دهخدا
تأمین دلیل . [ ت َءْ ن ِ دَ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) (اصطلاح قضایی ) توقیف دفاتر و اوراق و سایر چیزهایی که ممکن است برای اثبات دعوی به آنها استناد شود بمنظور جلوگیری از نابود شدن آنها، و یا توقیف دفاتر و اوراق و علائم و آثاری که نزد خوانده موجود ا...
-
تامین نامه
دیکشنری فارسی به عربی
حماية
-
تامین خواسته
دیکشنری فارسی به عربی
زينة
-
health financing
تأمین مالی سلامت
واژههای مصوّب فرهنگستان
[مدیریت سلامت] مجموعۀ فرایندهای شناسایی و جذب و جمعآوری و نگهداری و تخصیص منابع مالی در بخش سلامت
-
wetland compensation
تأمین هزینۀ تالاب
واژههای مصوّب فرهنگستان
[مهندسی منابع طبیعی- محیطزیست و جنگل] پرداخت پول به صندوقی که فعالیتهای مربوط به احیای تالابها را تأمین مالی میکند
-
تأمین عبور و مرور
لغتنامه دهخدا
تأمین عبور و مرور. [ ت َءْ ن ِ ع ُ رُ م ُ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) منظم ساختن وسایل نقلیه و خط سیر آنها بمنظور جلوگیری از تصادف .