کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
تامین نامه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
health financing
تأمین مالی سلامت
واژههای مصوّب فرهنگستان
[مدیریت سلامت] مجموعۀ فرایندهای شناسایی و جذب و جمعآوری و نگهداری و تخصیص منابع مالی در بخش سلامت
-
wetland compensation
تأمین هزینۀ تالاب
واژههای مصوّب فرهنگستان
[مهندسی منابع طبیعی- محیطزیست و جنگل] پرداخت پول به صندوقی که فعالیتهای مربوط به احیای تالابها را تأمین مالی میکند
-
تأمین عبور و مرور
لغتنامه دهخدا
تأمین عبور و مرور. [ ت َءْ ن ِ ع ُ رُ م ُ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) منظم ساختن وسایل نقلیه و خط سیر آنها بمنظور جلوگیری از تصادف .
-
تأمین مدعی به
لغتنامه دهخدا
تأمین مدعی به . [ ت َءْ ن ِ م ُدْ دَ عا ب ِه ْ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) (اصطلاح حقوقی ) توقیف مقداری از اموال خوانده و امانت گذاردن آن نزدشخصی که مورد رضایت طرفین باشد. دادگاه بتقاضای خواهان قراری مبنی بر این که از اموال خوانده بمقدار مدعی به توقی...
-
تامين في عدة شرکات
دیکشنری عربی به فارسی
بيمه اتکايي , بيمه مشترک
-
محفوظ داشتن تامین کردن
دیکشنری فارسی به عربی
امن (فعل ماض)
-
حکم تامین مدعابه
دیکشنری فارسی به عربی
زينة
-
جستوجو در متن
-
حماية
دیکشنری عربی به فارسی
نگهداري , حفاظت , حفظ منابع طبيعي , حراست , حمايت , حفظ , نيکداشت , تامين نامه
-
protections
دیکشنری انگلیسی به فارسی
حفاظت، محافظت، حمایت، حفظ، حفاظ، حراست، نیکداشت، تامین نامه، سایه، حجر، سوگیری
-
روزی دهنده
لغتنامه دهخدا
روزی دهنده . [ دَ هََ دَ / دِ ] (نف مرکب ) رازق . خدا و روزی ده : وقتی زاهدی متوکل را دیدم پرسیدم که تو از کجا خوری گفت این علم بنزدیک من نیست از روزی دهنده پرس مرا با این چه کار. (تذکرة الاولیاء عطار). گفت روزی دهنده ٔ درویشان را فراموش کرده است . (...
-
باغ تاج
لغتنامه دهخدا
باغ تاج . [ غ ِ ] (اِخ ) قریه ای است پنج فرسنگی مشرق برازجان . (از فارس نامه ٔ ناصری ). در فرهنگ جغرافیایی آمده است : دهی است جزء دهستان گیلکان بخش برازجان شهرستان بوشهر که در 21 هزارگزی خاور برازجان در دامنه ٔ جنوب باختری کوه گیسکان در جلگه واقع است...
-
جیرنده
لغتنامه دهخدا
جیرنده . [ رَ دِه ْ ] (اِخ ) قصبه ٔ مرکزی بلوک فاراب دهستان عمارلوی بخش رودبار شهرستان رشت . کوهستانی سردسیری و دارای 2400 تن سکنه است . آب آن از رودخانه ٔ محلی بنام زغال کش و محصول آن غلات ، لبنیات و میوه جات و شغل اهالی زراعت و گله داری و زغال سوزی...
-
شهرکرد
لغتنامه دهخدا
شهرکرد. [ ش َرِ ک ُ ] (اِخ ) شهرستانی است از اصفهان و شامل چهار بخش و 15 دهستان و 453 آبادی و 248840 تن سکنه است . (از فرهنگ فارسی معین ). نام جدید ده کرد، واقع در جنوب غربی سامان از نواحی اصفهان . (از یادداشت مؤلف ). || مرکز شهرستان شهرکرد اصفهان ک...
-
علی حلبی
لغتنامه دهخدا
علی حلبی . [ ع َ ی ِ ح َ ل َ ] (اِخ ) ابن منصوربن طالب حلبی ، ملقّب به دوخلةو مشهور به ابن قارح و مکنّی به ابوالحسن . وی ادیب و راوی بود و بسیار از اشعار را از حفظ داشت . در سال 351 هَ . ق . در حلب متولد شد و مخارج زندگی او از راه تعلیم در شام و مصر ...
-
خالصه
لغتنامه دهخدا
خالصه . [ ل ِ ص َ / ص ِ ] (ع ص ) بی آمیغ. (منتهی الارب ): غب خالصه ؛ تب نوبه که شطرالغب و ربعنباشد. || (اِ) زمین و ملک پادشاهی که به جاگیر کسی نباشد. (آنندراج ). ملک دولتی . مسعود کیهان تاریخ املاک خالصه ٔ ایران را چنین می آورد: خالصجات عبارتند از: د...