کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
تامین پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
تامین
/ta'min/
معنی
۱. آماده کردن.
۲. (صفت) آماده.
۳. (صفت) دارای امنیت.
۴. امنیت داشتن.
فرهنگ فارسی عمید
مترادف و متضاد
۱. امان، امنیت، ایمنسازی
۲. آمادهسازی، فراهمسازی، بسیج، تحصیل، تدارک، ترتیب، تهیه
۳. آمینگویی
۴. امن کردن، ایمن ساختن، ایمن کردن
۵. امنیتدادن، اطمینان دادن
۶. آماده، فراهم، مهیا
۷. درامان، محفوظ
۸. آمینگویی
دیکشنری
provision, safety, security
-
جستوجوی دقیق
-
تامین
واژگان مترادف و متضاد
۱. امان، امنیت، ایمنسازی ۲. آمادهسازی، فراهمسازی، بسیج، تحصیل، تدارک، ترتیب، تهیه ۳. آمینگویی ۴. امن کردن، ایمن ساختن، ایمن کردن ۵. امنیتدادن، اطمینان دادن ۶. آماده، فراهم، مهیا ۷. درامان، محفوظ ۸. آمینگویی
-
تامین
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] [قدیمی] ta'min ۱. آماده کردن.۲. (صفت) آماده.۳. (صفت) دارای امنیت.۴. امنیت داشتن.
-
تامین
دیکشنری فارسی به عربی
امن , امن (فعل ماض)
-
واژههای مشابه
-
تأمین
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم نظامی] ← تدارک
-
تأمین
فرهنگ فارسی معین
(تَ) [ ع . ] (مص م .) 1 - ایمن کردن ، آرام دادن . 2 - حفظ کردن .
-
تأمین
لغتنامه دهخدا
تأمین . [ ت َءْ ] (ع مص ) امین کردن . (تاج المصادر بیهقی ) (دهار). || حفظ کردن و امن نمودن : لشکر برای تأمین ملک لازم است . (فرهنگ نظام ). || امین پنداشتن . || اعتماد کردن . || راستی کردن . || آمین گفتن دعای کسی را. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم ...
-
تامين
دیکشنری عربی به فارسی
پشتگرمي , اطمينان , دلگرمي , خاطرجمعي , گستاخي , بيمه(مخصوصا بيمه عمر) , تعهد , قيد , گرفتاري , ضمانت , وثيقه , تضمين , گروي , هم بر , پهلو به پهلو , متوازي , پرداخت غرامت , تاوان پردازي , جبران زيان , بيمه , حق بيمه , پول بيمه
-
تامین کردن
واژگان مترادف و متضاد
۱. برآورده کردن، پاسخگو بودن اجابت کردن، برآوردن ۲. آماده کردن، فراهم ساختن، مهیا ساختن ۳. فراهم آوردن ۴. تارک دیدن، تهیه کردن ۵. امن ساختن، ایمن کردن ۶. حفظ کردن، در امان نگه داشتن +
-
تامین کردن
فرهنگ واژههای سره
برآورده کردن، برآوردن
-
supplier 1
تأمینکننده
واژههای مصوّب فرهنگستان
[مدیریت-مدیریت پروژه] شخص یا سازمانی که کالا یا خدماتی را، معمولاً درازای دریافت بهای آن، برای استفاده در پروژه فراهم میکند
-
finance
تأمین مالی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[اقتصاد] فراهم آوردن منابع مالی براساس شرایط موردتوافق متقاضی
-
trap siding
خط تأمین
واژههای مصوّب فرهنگستان
[حملونقل ریلی] خط کوری که در امتداد یکی از خطوط فرعی ایستگاه قرار میگیرد تا امکان جایگیری قطار در کل آن خط فراهم شود
-
تأمین آتیه
لغتنامه دهخدا
تأمین آتیه . [ ت َءْ ن ِ ی َ /ی ِ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) اندوخته برای زندگی آینده نهادن و پیش بینی برای معاش زندگی آتیه کردن ... این لفظ تازه در ایران پیدا شده است . (فرهنگ نظام ).
-
تأمین دلیل
لغتنامه دهخدا
تأمین دلیل . [ ت َءْ ن ِ دَ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) (اصطلاح قضایی ) توقیف دفاتر و اوراق و سایر چیزهایی که ممکن است برای اثبات دعوی به آنها استناد شود بمنظور جلوگیری از نابود شدن آنها، و یا توقیف دفاتر و اوراق و علائم و آثاری که نزد خوانده موجود ا...