کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
تامل النفس پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
تامل النفس
معنی
باطن بيني , درون گرايي
دیکشنری عربی به فارسی
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
تامل النفس
دیکشنری عربی به فارسی
باطن بيني , درون گرايي
-
واژههای مشابه
-
contemplation
تأمل
واژههای مصوّب فرهنگستان
[اعتیاد] دومین مرحلۀ تغییر رفتار اعتیادی که در آن مُراجع وجود مشکل اعتیادی را پذیرفته است، اما هنوز برای تغییر مصمم نیست متـ . مرحلۀ تأمل contemplation stage
-
تأمل
فرهنگ فارسی معین
(تَ أَ مُّ) [ ع . ] (مص ل .) نیک نگریستن ، اندیشه کردن .
-
تأمل
لغتنامه دهخدا
تأمل . [ ت َ ءَم ْ م ُ ](ع مص ) نیک نگریستن . (تاج المصادر بیهقی ) (زوزنی ) (دهار) (فرهنگ نظام ). نیک نگریستن در چیزی . (آنندراج ). نگاه کردن . (ناظم الاطباء). اندیشیدن تا عاقبت کاری معلوم شود. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). اندیشه کردن . (آنندراج )...
-
contemplation stage
مرحلۀ تأمل
واژههای مصوّب فرهنگستان
[اعتیاد] ← تأمل
-
تامل کردن
واژگان مترادف و متضاد
۱. تانی کردن، تاخیر کردن، درنگ کردن ۲. اندیشیدن، تعقل کردن، تفکر کردن، ژرفاندیشی کردن، غور کردن
-
بی تامل
فرهنگ واژههای سره
بی درنگ
-
قابل تامل
فرهنگ واژههای سره
درنگ کردن
-
contemplator
تأملگر
واژههای مصوّب فرهنگستان
[اعتیاد] فردی که در مرحلۀ تأمل قرار دارد
-
precontemplation
پیشتأمل
واژههای مصوّب فرهنگستان
[اعتیاد] اولین مرحلۀ تغییر رفتار اعتیادی که در آن مُراجع به وجود مشکل اعتیادی اقرار ندارد و نیاز به تغییر را در خود احساس نمیکند متـ . مرحلۀ پیشتأمل precontemplation stage
-
تأمل کردن
فرهنگ فارسی معین
( ~. کَ دَ) [ ع - فا. ] (مص ل .) درنگ کردن .
-
تأمل افتادن
لغتنامه دهخدا
تأمل افتادن . [ ت َ ءَم ْ م ُ اُ دَ ] (مص مرکب ) نیک نگریسته شدن . تأمل شدن : و در شکل پارس که برزده شده است تأمل افتد تحقیق این معنی معلوم گردد. (فارسنامه ٔ ابن البلخی چ اروپا ص 121). رجوع به تأمل و سایر ترکیبات آن شود.
-
تأمل فرمودن
لغتنامه دهخدا
تأمل فرمودن . [ ت َ ءَم ْ م ُ ف َ دَ ] (مص مرکب ) تأمل کردن . نیک نگریستن : همچنان که در آداب درس من نظر میفرمایی در آداب نفس من نیز تأملی فرمای .(گلستان ). || کسی را به تأمل واداشتن و دستور دادن . رجوع به تأمل و سایر ترکیبات آن شود.
-
تأمل کردن
لغتنامه دهخدا
تأمل کردن . [ ت َ ءَم ْ م ُ ک َ دَ ] (مص مرکب ) نیک نگریستن ، اندیشیدن : نسخت نامه و هر دو مشافهه بر این جمله بود و بسیار فایده از تأمل کردن این بجای آید. (تاریخ بیهقی چ ادیب ص 217). در این باب لختی تأمل کردند تا آخرین جمله گفتند که فرمانبرداریم ب...