کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
تال پا پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
تال پا
لغتنامه دهخدا
تال پا. (اِخ ) دهی است از دهستان اندیکا بخش قلعه زراس شهرستان اهواز. در 30 هزارگزی خاوری قلعه زراس واقع است . در جلگه واقع و هوای آن معتدل است و 320 تن سکنه دارد. آب آن از چشمه و محصول آن برنج و شغل اهالی زراعت است . راه مالرو دارد. (از فرهنگ جغرافیا...
-
واژههای مشابه
-
آیینه ٔ تال
لغتنامه دهخدا
آیینه ٔ تال . [ ن َ / ن ِ ی ِ ] (ترکیب اضافی ،اِ مرکب ) آیینه ٔ تَل . آیینه ٔ حلبی . آیینه ٔ رویین .
-
تال بت
لغتنامه دهخدا
تال بت . [ ب ُ ] (اِخ ) ویلیام - هنری - فوکس . باستان شناس و فیزیک دان انگلیسی است که در سال 1800 م . در «لاکوک -ابی » متولد و در همان جا بسال 1877 م . درگذشت . وی در سال 1832 بعضویت مجلس عوام نایل شده بود. ظاهراً این همان «تال بت » است که پیرنیا در ...
-
تال بت
لغتنامه دهخدا
تال بت . [ ب ُ ] (اِخ ) جان . کنت اول «شروسبری » صاحبمنصب انگلیسی است که بدرجات عالی کشوری و لشکری نائل گشت . او بسال 1388 م . متولد شد و در سال 1453 م . درجنگ «کاستیلون » کشته شد.وی همعصر ژاندارک بود و بر اثر فتوحات و ابراز دلاوری در کشور فرانسه مشه...
-
تال زن
لغتنامه دهخدا
تال زن . [ زَ ] (نف مرکب ) نوازنده ٔ تال . (آنندراج ) : دهم نسبت تال زن با صباکه این نافه سایست و آن نغمه سا. ظهوری (از آنندراج ).رجوع به تال (ساز) شود.
-
تال مال
لغتنامه دهخدا
تال مال . (ص مرکب ، از اتباع ) پریشان . (غیاث اللغات ) (آنندراج ). از اتباع و مبدل تارمار است . رجوع به تارمار و تار و مار و تال و مال شود.
-
تال ومال
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [قدیمی] tālomāl = تار۳: ◻︎ تهمتن به زاولستان است و زال / شود کار ایران همه تالومال (فردوسی: ۳/۱۴۳).
-
تالِ دِشگَه
لهجه و گویش بختیاری
tâl-e dešga تارِ نخ کوک dešga .
-
تالِ مى
لهجه و گویش بختیاری
tâl-e mi تارِ مو.
-
تال و مال شدن
لغتنامه دهخدا
تال و مال شدن . [ ل ُ ش ُ دَ ] (مص مرکب ) پریشان شدن . پراکنده شدن : شد از بی شبانی رمه تال و مال همه دشت تن بود بی دست و یال . فردوسی .تهمتن به زابلستان است و زال شود کار ایران همه تال و مال . فردوسی .شد تال و مال لشکر صبرم ز جوق شوق تا ابروی تو همچ...
-
تال و مال
لغتنامه دهخدا
تال و مال . [ل ُ ] (ص مرکب ، از اتباع ) از اتباع است . (برهان ) (ناظم الاطباء). تار و مار. (فرهنگ خطی کتابخانه ٔ دهخدا)(فرهنگ رشیدی ) (آنندراج ). مبدل تار و مار. (حاشیه ٔ برهان چ معین ج 1 ص 462). ریزه ریزه . (برهان ) (ناظم الاطباء). ریز ریز. (شرفنامه...
-
سیزن تال کِردن
لهجه و گویش بختیاری
sizan-tâl kerdan سوزن نخ کردن.
-
تان،تار،تال،کار
لهجه و گویش تهرانی
تار،تارعنکبوت .
-
تال و مال
فرهنگ گنجواژه
تار و مار، پراکنده و پریشان، زیر و زبر.