کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
تالق پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
تالق
معنی
تابش , درخشندگي , برق , زيرکي , استعداد , شيد , تابندگي , تشعشع , پرتو , درخشش , برق زدن
دیکشنری عربی به فارسی
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
تالق
دیکشنری عربی به فارسی
تابش , درخشندگي , برق , زيرکي , استعداد , شيد , تابندگي , تشعشع , پرتو , درخشش , برق زدن
-
واژههای مشابه
-
تألق
لغتنامه دهخدا
تألق . [ ت َ ءَل ْ ل ُ ] (ع مص ) درخشیدن . (تاج المصادر بیهقی ) (زوزنی ) (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از قطر المحیط). درخشیدن و روشنائی دادن . (از اقرب الموارد). || تألق زن ؛ زینت دادن زن خود را. (منتهی الارب ) (از آنندراج ) (ناظم الاط...
-
واژههای همآوا
-
تعلق
واژگان مترادف و متضاد
۱. دلبستگی، علاقه، علقه، وابستگی ۲. دلبستگی داشتن، دل بستن ۳. آویختن
-
تعلق
فرهنگ فارسی معین
(تَ عَ لُّ) [ ع . ] (مص ل .) 1 - دلبستگی داشتن . 2 - آویخته شدن .
-
طالق
لغتنامه دهخدا
طالق . [ ل ِ ] (ع ص ) زن رها شده از قید نکاح . (منتهی الارب ). زن طلاق داده . طلاق گرفته . مُطلّقه . زن ِ آزاد شده از بندِ زوجیت . || صاحب رهائی . رَها. (غیاث اللغات ). یَله . آزاد. || طلاق گوینده . طلاق دهنده . ج ، طُلَّق . || ناقةٌ طالق ؛ ناقه ٔ بی...
-
تعلق
لغتنامه دهخدا
تعلق . [ ت َ ع َل ْ ل ُ ] (ع مص ) چنگ درزدن . (تاج المصادر بیهقی ) (زوزنی ) (دهار). درآویختن . (تاج المصادر بیهقی ). درآویختن به چیزی و دوست داشتن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء)(از اقرب الموارد). پیوستگی و دوستی و محبت و دلبستگی و اتصال و...
-
تعلق
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] ta'alloq ۱. آویخته شدن؛ درآویختن به چیزی.۲. دلبستگی داشتن به کسی یا چیزی؛ علاقه و پیوستگی داشتن.
-
تعلق
واژهنامه آزاد
مال کسی بودن، وابستگی داشتن
-
جستوجو در متن
-
شید
دیکشنری فارسی به عربی
تالق
-
تابندگی
دیکشنری فارسی به عربی
تالق
-
تشعشع
دیکشنری فارسی به عربی
تالق , وهج
-
زیرکی
دیکشنری فارسی به عربی
استخبارات , تالق , خداع