کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
تالاب پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
تالاب
/tālāb/
معنی
جایی که آب رودخانه یا باران جمع شود؛ آبگیر؛ حوض؛ استخر؛ برکه.
فرهنگ فارسی عمید
مترادف و متضاد
آبدان، آبگیر، استخر، برکه، برم، غدیر، نورنجه ≠ جوی، نهر، رود
دیکشنری
everglade, lagoon, wetland
-
جستوجوی دقیق
-
تالاب
واژگان مترادف و متضاد
آبدان، آبگیر، استخر، برکه، برم، غدیر، نورنجه ≠ جوی، نهر، رود
-
wetland
تالاب
واژههای مصوّب فرهنگستان
[مهندسی منابع طبیعی- محیطزیست و جنگل] محدودهای بینابین بومسازگانهای آبی و خاکی که مدتی از سال غرقاب میشود و مناسب رشد گیاهان آبرُست است
-
تالاب
فرهنگ فارسی معین
(اِ.) آبگیر، استخر، برکه .
-
تالاب
لغتنامه دهخدا
تالاب . (اِ) تال . (برهان ). آبگیر و استخر را در هند تالاب گویند. (فرهنگ نظام ). آبگیر و استخر وبرکه . (ناظم الاطباء). استخر. (برهان ). غدیر. کول .
-
تالاب
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) ‹تلاب، تال› (جغرافیا) tālāb جایی که آب رودخانه یا باران جمع شود؛ آبگیر؛ حوض؛ استخر؛ برکه.
-
تالاب
واژهنامه آزاد
آبگیر، برکه، کول.
-
واژههای مشابه
-
wetland banking
تالابسازی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[مهندسی منابع طبیعی- محیطزیست و جنگل] فعالیتهایی که برای ایجاد تالابهای جدید یا احیای تالابهای ازدسترفته انجام میشود
-
constructed wetland
تالاب مصنوعی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[مهندسی محیطزیست و انرژی] مجموعهای انسانساخت، شبیه تالاب طبیعی، متشکل از آب و مواد غذایی و گونههای گیاهی و جانوری که برای تصفیۀ فاضلاب به کار میرود
-
wetland margins
حاشیۀ تالاب
واژههای مصوّب فرهنگستان
[مهندسی منابع طبیعی- محیطزیست و جنگل] زمینهای معمولاً خشک مجاور تالاب که گیاهان و جانوران آن به آب تالاب وابستهاند
-
wetland loss
زوال تالاب
واژههای مصوّب فرهنگستان
[مهندسی منابع طبیعی- محیطزیست و جنگل] پر شدن یا تخریب یا زهکشی فیزیکی تالاب
-
تالاب رود
لغتنامه دهخدا
تالاب رود. (اِخ ) رودی است که بدریاچه ٔ هامون ریزد و تا محل تلاقی با رود میرجاوه ، خط سرحدی ایران در بلوچستان تعیین شده است .
-
wetland compensation
تأمین هزینۀ تالاب
واژههای مصوّب فرهنگستان
[مهندسی منابع طبیعی- محیطزیست و جنگل] پرداخت پول به صندوقی که فعالیتهای مربوط به احیای تالابها را تأمین مالی میکند
-
جستوجو در متن
-
lagoons
دیکشنری انگلیسی به فارسی
تالاب ها، تالاب، مرداب، چشمه اب گرم