کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
تاف پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
VOCs
تاف
واژههای مصوّب فرهنگستان
[شیمی، مهندسی محیطزیست و انرژی] ← ترکیبات آلی فرّار
-
واژههای مشابه
-
تآف
لغتنامه دهخدا
تآف . [ ت َ ] (اِخ ) سیاستمدار اتریشی که بسال 1833 م . در وین متولد شد و بسال 1895 درگذشت .
-
تاف زَدن (ز)
لهجه و گویش بختیاری
xtâf zadan بهشدت جوشیدن. ow tâf ezana>:آب به شدّت مىجوشد> .
-
تاف زِیدَن (ز)
لهجه و گویش بختیاری
tâf zeydan تاف زدن، بهشدّت جوشیدن.
-
واژههای همآوا
-
تآف
لغتنامه دهخدا
تآف . [ ت َ ] (اِخ ) سیاستمدار اتریشی که بسال 1833 م . در وین متولد شد و بسال 1895 درگذشت .
-
طاف
لغتنامه دهخدا
طاف . (اِخ ) نام رودی به دهستان علیاء نهاوند.
-
طاف
لغتنامه دهخدا
طاف . (ع ص ) رجل طاف ؛ مرد بسیارطواف . (منتهی الارب ). بسیار طواف کننده .
-
جستوجو در متن
-
استافا
لغتنامه دهخدا
استافا. [ اِ تاف ْ فا ] (اِخ ) یکی از جزایر هِبرید. رجوع به هبرید شود.
-
volatile organic compounds
ترکیبات آلی فرّار
واژههای مصوّب فرهنگستان
[شیمی، مهندسی بسپار، مهندسی محیطزیست و انرژی] مواد شیمیایی آلی که در دما و فشار معمولی بهآسانی تبخیر میشوند اختـ . تاف VOCs
-
توف
لغتنامه دهخدا
توف . [ ت َ ] (ع مص ) رفتن بصر کسی . (منتهی الارب ): تاف بصره توفاً؛رفت بینایی او. (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد).
-
استافارد
لغتنامه دهخدا
استافارد. [ اِ تاف ْ فا ] (اِخ ) قصبه ای در ایتالیا، ازایالت کُنی ، دارای 500 تن سکنه . فتح کاتینا و غلبه بر دول ِ ساوُال بسال 1690 م . بدانجا روی داده است .
-
سالی
لغتنامه دهخدا
سالی . (اِخ ) دهی است از دهستان کرگاه بخش ویسیان شهرستان خرم آباد. واقع در 19هزارگزی جنوب خاوری ماسور و 19 هزارگزی جنوب خاوری راه شوسه ٔ خرم آباد به اندیمشک . هوای آن معتدل و دارای 500 تن سکنه است . آب آنجا از رود تاف تأمین میشود. محصول آن غلات ، لب...