کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
تاش ده پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
تاش ده
لغتنامه دهخدا
تاش ده . [ دِه ْ ] (اِخ ) دهی است از دهستان کوهسارات بخش مینودشت شهرستان گرگان ، واقع در 7هزارگزی جنوب خاوری مینودشت . کوهستانی ، معتدل و مالاریائی . دارای 80 تن سکنه و آب آن از چشمه سار و محصولات آن غلات و ارزن و لبنیات و ابریشم است . شغل اهالی آن ز...
-
واژههای مشابه
-
سبق تاش
لغتنامه دهخدا
سبق تاش . [ س َ ب َ ] (ص مرکب ، اِ مرکب ) هم سبق . هم درس . هم شاگردی . (آنندراج ) (استینگاس ).
-
هفت تاش
لغتنامه دهخدا
هفت تاش . [ هََ ] (اِخ ) دهی است از بخش مرکزی شهرستان سقز که 100 تن سکنه دارد. آب آن از چشمه و محصول عمده اش غله ، توتون و لبنیات است . (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 5).
-
خواجه تاش
فرهنگ فارسی معین
( ~.) [ فا - تر. ] (ص مر.) غلامان و نوکران یک شخص .
-
آلتون تاش
لغتنامه دهخدا
آلتون تاش . (اِخ ) نام حاجب سلطان محمود غزنوی ، و او پس از فتح خوارزم و قلع و قمع مأمونیان (407 هَ .ق .) بفرمان سلطان حکومت و امارت خوارزم داشت و بعهد مسعود در 423 در جنگ با علی تکین کشته شد.
-
تاش فراش
لغتنامه دهخدا
تاش فراش . [ ش ِ ف َرْ را ] (اِخ ) طاش فراش . حاجب سلطان مسعود غزنوی بود و به حکمرانی اصفهان و گرگان و طبرستان رسید و منصب سپهسالاری لشکر یافت . در سال 430 هَ . ق . طایفه ٔ شبانکاره را از نواحی اصفهان براند. در زبدةالتواریخ (نسخه ٔ موزه ٔ بریتانیا ور...
-
تاش ماهروی
لغتنامه دهخدا
تاش ماهروی . [ ش ِ ] (اِخ ) سپهسالار خوارزمشاه (آلتونتاش ) از امرای غزنوی بود که در جنگ علی تکین کشته شد. رجوع به تاریخ بیهقی چ فیاض ص 374 و چ ادیب ص 381 شود.
-
تاش آریغی
لغتنامه دهخدا
تاش آریغی . (اِخ ) منزلی در چهارفرسخی شهر سبز. رجوع به حبیب السیر چ خیام ج 3 ص 403 شود.
-
تاش تپه
لغتنامه دهخدا
تاش تپه . [ ت َپ ْ پ َ ] (اِخ ) در «مانائی » جنوب دریاچه ٔ ارومیه که پادشاه «هالدیا» (خالدی ) موسوم به «منواش » پس از تصرف «پارسوا» کتیبه ای در تاش تپه از خود باقی گذاشت . رجوع به تاریخ کرد تألیف رشید یاسمی ص 52 شود.
-
تاش تیمور
لغتنامه دهخدا
تاش تیمور. [ ت َ ](اِخ ) از امرای عصر سلطان ابوسعید بود در خراسان با «ناری طغای » همدست شد و به قتل خواجه غیاث الدین وزیر اقدام کردند ولی توطئه ٔ آنان آشکار گشت و در غره ٔ شوال سال هَ . ق . در سلطانیه اعدام شدند. رجوع به حبیب السیر چ خیام ج 3 صص 216-...
-
تاش تیمور
لغتنامه دهخدا
تاش تیمور. [ت َ ] (اِخ ) اتابک شیخ حسن بزرگ پسر امیرحسین گورکان جلایر بود. رجوع به حبیب السیر چ خیام ج 3 ص 228 شود.
-
تاش خاتون
لغتنامه دهخدا
تاش خاتون . (اِخ ) طاش خاتون . تاشی خاتون . مادر امیر شیخ ابواسحاق پادشاه شیراز. رجوع به تاریخ عصر حافظ تألیف غنی ص 41، 77، 78، 88، 141 و 171 شود.
-
تاج تاش
لغتنامه دهخدا
تاج تاش . (اِ مرکب ) خداوند تاج . (آنندراج ). || خداوند و خواجه . (آنندراج ).
-
لاک تاش
لغتنامه دهخدا
لاک تاش . (اِخ ) نام دیهی به هزارجریب مازندران . (مازندران و استراباد رابینو ص 124 بخش انگلیسی ).