کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
تاس ماهی ستاره ای پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
Acipenseridae
تاسماهیان
واژههای مصوّب فرهنگستان
[زیستشناسی- علوم جانوری] تیرهای از راستۀ تاسماهیسانان که از ماهیهای آب شیرین هستند و بدن طویل و دهانِ شکمی و برآمده دارند
-
تاس بین
فرهنگ فارسی معین
(ص فا.) دعانویس .
-
تاس باز
لغتنامه دهخدا
تاس باز. (نف مرکب ) نردباز. (ناظم الاطباء). رجوع به تاس و طاس شود. || جادوگر و افسونگر. (ناظم الاطباء). بازیگری که با تاس (کاسه ) نمایش میدهد. (از فرهنگ نظام ). رجوع به تاس بین و طاس باز و طاس بازی شود.
-
تاس بین
لغتنامه دهخدا
تاس بین . (نف مرکب ) تاس گردان . کسی که بر تاس (کاسه ) ادعیه نوشته و دعایی میخواند تا تاس خود به حرکت می آید و به جایی که تاس گردان میخواهد میرود.(فرهنگ نظام ). رجوع به تاس باز و ترکیبات طاس شود.
-
تاس کاسه
لغتنامه دهخدا
تاس کاسه . [ س َ / س ِ ] (اِ مرکب ) فنجانه . (بحر الجواهر). رجوع به فنجان و فنجانه و پنگان شود.
-
تاس گردان
لغتنامه دهخدا
تاس گردان . [ گ َ ] (نف مرکب ) تاس بین . (فرهنگ نظام ). رجوع به تاس بین شود.
-
ده تاس
لغتنامه دهخدا
ده تاس . [ دَه ْ ] (اِ مرکب ) کفش چوبی . (ناظم الاطباء).
-
ارن تاس
لغتنامه دهخدا
ارن تاس . [ اُ رُ ] (اِخ ) (رود...) نام رودی در سوریّه که آنتیگون شهری در کنار آن بنا کرد و نام آنرا آنتی گونیا نهاد. (ایران باستان ص 2049). ارن تس .
-
چشمه تاس
لغتنامه دهخدا
چشمه تاس . [ چ َ م َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان مرکزی بخش قاین شهرستان بیرجند که در49 هزارگزی جنوب قاین واقع شده . جلگه و معتدل است و9 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9).
-
لَا تَأْسَ
فرهنگ واژگان قرآن
اندوه مخور- تأسف نخور
-
لَا تَأْسَ
فرهنگ واژگان قرآن
تأسف نخور
-
تاس کباب
دیکشنری فارسی به عربی
حساء
-
تاس تَکُو
لهجه و گویش بختیاری
tâs-taku شیون به همراه خواندن اشعارى براى شخص مرده.
-
تاس خُشک
لهجه و گویش بختیاری
tâs-xošk نوعى نان ضخیم و خشک شبیه نان قندىبدون شیرینى.
-
تاس کِواو
لهجه و گویش بختیاری
tâs-kevâv تاسکباب.