کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
تاسیس کردن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
تاسیس کردن
مترادف و متضاد
۱. احداث کردن، دایر کردن
۲. ایجاد کردن، به وجودآوردن
۳. بنیاد کردن، پی افکندن، پایهگذاری کردن، پیریزی کردن
برابر فارسی
پایه گزاری کردن، بنیان گذاری کردن
دیکشنری
constitute, establish, father, found
-
جستوجوی دقیق
-
تاسیس کردن
واژگان مترادف و متضاد
۱. احداث کردن، دایر کردن ۲. ایجاد کردن، به وجودآوردن ۳. بنیاد کردن، پی افکندن، پایهگذاری کردن، پیریزی کردن
-
تاسیس کردن
فرهنگ واژههای سره
پایه گزاری کردن، بنیان گذاری کردن
-
تاسیس کردن
دیکشنری فارسی به عربی
اخترع , اسس , شکل , صنع , معهد
-
واژههای مشابه
-
تأسیس
فرهنگ فارسی معین
(تَ) [ ع . ] 1 - (مص م .) بنیاد نهادن . 2 - (اِمص .) بنیانگذاری .
-
تاسیس شدن
واژگان مترادف و متضاد
۱. احداثشدن، دایر شدن ۲. ایجاد شدن، به وجود آمدن ۳. پیریزی شدن، بنیاد شدن
-
تأسیس شدن
لغتنامه دهخدا
تأسیس شدن . [ ت َءْش ُ دَ ] (مص مرکب ) دایر گشتن . بنا شدن . بنیادافکنده شدن . بنیاد گشتن . برپا گشتن . رجوع به تأسیس شود.
-
حرف تأسیس
لغتنامه دهخدا
حرف تأسیس . [ ح َ ف ِ ت َءْ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) یکی از حروف قافیه است . شمس قیس گوید: الفی است که به حرفی متحرک پیش از رَوی ّ باشد چنانکه الف آهن و لادن و این الف را از بهر آن تأسیس خواندند که در تنسیق شعر آغاز و اساس قافیت از این حرف است و ...
-
تاسیس قضایی
دیکشنری فارسی به عربی
موسسة
-
تأسیس كرد
دیکشنری فارسی به عربی
وضع حجر الأساس
-
جستوجو در متن
-
instituted
دیکشنری انگلیسی به فارسی
تأسیس شد، بنیاد نهادن، برقرار کردن، تاسیس کردن
-
founding
دیکشنری انگلیسی به فارسی
تاسیس، تاسیس کردن، بنیاد نهادن، ریختن، قالب کردن، ذوب کردن، قالب ریزی کردن، پایه زدن، ساختمان کردن، بر پا کردن، ساختن، تشکیل دادن
-
شکل
دیکشنری عربی به فارسی
تشکيل دادن , تاسيس کردن , ترکيب کردن , رسمي کردن
-
صنع
دیکشنری عربی به فارسی
صنعتي کردن , بنگاههاي صنعتي تاسيس کردن