کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
تاز کردن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
ترکی تاز
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [ترکی. فارسی] [قدیمی، مجاز] torkitāz = ترکتاز
-
شب تاز
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) ‹شبتازی› [قدیمی] šabtāz تاختوتاز در شب؛ تاخت ناگهانی در شب بر دشمن؛ شبیخون.
-
ترک تاز
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [ترکی. فارسی] ‹ترکتازی، ترکیتاز› [قدیمی] torktāz ۱. تاخت آوردن ناگهانی برای تاراج و کشتار، مانند تاختوتاز ترکان قدیم.۲. تاختوتاز؛ جولان.
-
یکه تاز
فرهنگ فارسی عمید
(صفت فاعلی) yekketāz ۱. ویژگی سوار بیهمتا.۲. [مجاز] دلیر و بیباک.۳. ویژگی سواری که تنها بر حریف خود بتازد.۴. آنکه در تاختوتاز بینظیر باشد.
-
یکه تاز
دیکشنری فارسی به عربی
مستبد
-
یکه تاز
لهجه و گویش تهرانی
یکه بزن،تک سوار
-
تگ و تاز
لغتنامه دهخدا
تگ و تاز. [ ت َ گ ُ] (ترکیب عطفی ، اِ مرکب ) تگاپوی . تاختن و دویدن . (فرهنگ رشیدی ). دویدن و تاختن . (آنندراج ) : پای در دامن قناعت گیرتا نسوزی به آتش تگ و تاز. صائب .نفست از طول امل چند بود در تگ و تازرسن این سگ دیوانه کنی چند دراز.واعظ قزوینی (از ...
-
تک و تاز
لغتنامه دهخدا
تک و تاز. [ ت َ ک ُ ] (ترکیب عطفی ، اِ مرکب ) تک و تا. (غیاث اللغات ) دو و تاخت . (ناظم الاطباء). تکاپوی : در سلاح و سواری و تک و تازگوی برد از سپهر چوگان باز. نظامی .خورشید که او چشم و چراغست جهان رااز شوق رخت در تک و تازست چه گویم . عطار. || جستجو ...
-
تاخت و تاز
دیکشنری فارسی به عربی
بداية , توغل , غزو , مداهمة , هجوم
-
تاخت و تاز
فرهنگ گنجواژه
هجوم، حمله نظامی.
-
تک و تاز
فرهنگ گنجواژه
حمله.
-
جستوجو در متن
-
invade
دیکشنری انگلیسی به فارسی
حمله کردن، تجاوز کردن، هجوم کردن، تهاجم کردن، حمله کردن بر، تاخت و تاز کردن در
-
ravage
دیکشنری انگلیسی به فارسی
خرابکاری، تاخت و تاز، یغما، ویرانی، تاخت و تاز کردن، ویران کردن، غارت کردن، بلا زده کردن
-
اغز
دیکشنری عربی به فارسی
تاخت و تاز کردن در , هجوم کردن , تهاجم کردن , حمله کردن بر , تجاوز کردن
-
invaded
دیکشنری انگلیسی به فارسی
تهاجمی، تجاوز کردن، هجوم کردن، تهاجم کردن، حمله کردن بر، تاخت و تاز کردن در