کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
تازی مخصوص شکار روباه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
سگ تازی
دیکشنری فارسی به عربی
کلب الصيد
-
مث تازی
لهجه و گویش تهرانی
لاغر و استخوانی
-
مُشگ تازى
لهجه و گویش بختیاری
mošg-tâzi موش صحرایى بزرگ.
-
وابسته بحکومت یکه تازی
دیکشنری فارسی به عربی
مستبد
-
ترک و تازی
فرهنگ گنجواژه
اقوام مهاجم.
-
جستوجو در متن
-
کلب صيد الثعالب
دیکشنری عربی به فارسی
تازي مخصوص شکار روباه
-
foxhounds
دیکشنری انگلیسی به فارسی
foxhounds، تازی مخصوص شکار روباه
-
fox hunting
دیکشنری انگلیسی به فارسی
شکار روباه
-
retriever
دیکشنری انگلیسی به فارسی
ریترو، بازبیاب، سگ مخصوص یافتن شکار و مجروحین
-
لوریه
لغتنامه دهخدا
لوریه . [ ل ِ ی ِ ] (فرانسوی ، اِ) نام نوعی سگ دارای پاهای بلند مخصوص شکار خرگوش .
-
عقاب
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی] 'oqāb ۱. (زیستشناسی) پرندۀ شکاری بزرگ با چنگالهای قوی و چشمهای تیزبین که جانوران کوچک از قبیل خرگوش یا روباه را شکار میکند.۲. (نجوم) از صورتهای فلکی نیمکرۀ شمالی است.
-
دینگو
لغتنامه دهخدا
دینگو. [ گ ُ ] (اِ) (لفظ بومی استرالیایی ) سگ وحشی استرالیایی شبیه به روباه ولی بزرگترو قویتر از آن پاهایش کوتاه و پوستش خرمایی و پشتش سیاه است و طعمه ٔ خود (خرگوش ، گوسفند و مرغ خانگی ) را بیشتر در شب شکار میکند. (دائرة المعارف فارسی ).
-
روبه باز
لغتنامه دهخدا
روبه باز. [ ب َه ْ ] (نف مرکب ) روباه باز. حیله گر. مکار. نیرنگ باز. در افعال و رفتار وصفت و طبیعت چون روباه محیل و فریبنده : به غمزه عقل گدازی به چنگ چنگ نوازی به وعده روبه بازی به عشوه شیرشکاری . ابوالفرج رونی .شد شکار چشم روبه باز پردستان توصد هزا...
-
روباه
لغتنامه دهخدا
روباه . (اِ) نام جانوری دشتی که آن را به حیله گری نسبت کرده اند. (آنندراج ) . یکی از حیوانات پستاندار گوشتخوار و از جنس سگ که حیله گری را بدان نسبت میدهند. (ناظم الاطباء). جانوری است وحشی و گوشتخوار و پستاندار از خانواده ٔ سگ . روباه دارای پوستی نرم ...
-
کبک گدار
لغتنامه دهخدا
کبک گدار. [ ک َ گ ُ ] (اِ مرکب ) گدار کبک . گذرگاه کبک . معبر کبک . تنگه یا جزآن که کبکان گاه هجرت از آن گذرند و شکار در آن وقت سهل باشد. (یادداشت مؤلف ). معبر کبکان و آن سالی دوبار و در امکنه ٔ مخصوص باشد. (از یادداشت مؤلف ).