کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
تازیک پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
تازیک
/tāzik/
معنی
= تاجیک
فرهنگ فارسی عمید
مترادف و متضاد
۱. تازی، عرب ≠ عجم
۲. غیر ترک
۳. تاجیک، تاژیک
دیکشنری
flash
-
جستوجوی دقیق
-
تازیک
واژگان مترادف و متضاد
۱. تازی، عرب ≠ عجم ۲. غیر ترک ۳. تاجیک، تاژیک
-
تازیک
فرهنگ فارسی معین
(اِ. ص .) تازی ، عرب .
-
تازیک
لغتنامه دهخدا
تازیک . (ص ، اِ) تاجیک . (برهان ) (شرفنامه ٔ منیری ) (ناظم الاطباء). تاژیک . (برهان ) (شرفنامه ٔ منیری ). غیرعرب وترک . (برهان ) (شرفنامه ٔ منیری ) (آنندراج ) (انجمن آرا). نسل ایرانی و فارسی زبان . (فرهنگ نظام ). «تات » بمعنی تازیک و تاجیک یعنی فارسی...
-
تازیک
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت) [قدیمی] tāzik = تاجیک
-
جستوجو در متن
-
تازیکان
لغتنامه دهخدا
تازیکان . (اِ) ج ِ تازیک . رجوع به تازیک شود.
-
تزیک
لغتنامه دهخدا
تزیک . [ ت َ ] (ص ، اِ) تازیک که غیر عرب و ترک باشد. و رجوع به تازیک و تاجیک و تاژیک و تازی شود.
-
تازی
واژگان مترادف و متضاد
۱. عرب ≠ عجم ۲. تازیک، عربی ۳. زبانعربی ≠ پارسی ۴. سگشکاری ≠ سگ گله، سگ معلم
-
تاژیک
لغتنامه دهخدا
تاژیک . (ص ، اِ) تاجیک : طایربوقا رابا لشکری از مغول و تاژیک به محاصره ٔ آن بگذاشت . (تاریخ جهانگشای جوینی ). رجوع به تاجیک و تازیک شود.
-
ادراک افتادن
لغتنامه دهخدا
ادراک افتادن . [ اِ اُ دَ ] (مص مرکب ) دست دادن تعقل و فهم : صواب آنست که آنرا [ تاریخ یمینی را ] بعبارتی که بافهام نزدیک باشد و ترک و تازیک را در این ادراک افتد بپارسی نقل کنی . (ترجمه ٔ تاریخ یمینی ).
-
داجیک
لغتنامه دهخدا
داجیک . (اِ) صورتی از تاجیک ، تازیک ، تازی و مراد از آن اعراب و کشور آنان است . (ایران باستان ج 3 ص 2592 و 2596). اما این قول براساسی نیست و تاجیک ایرانی تبار فارسی زبان است . مقابل ترک .
-
تازک
لغتنامه دهخدا
تازک . [ زِ ] (اِ) مخفف تازیک . (برهان ) (فرهنگ جهانگیری ) (انجمن آرا) (فرهنگ نظام ) : کیست از تازک و از ترک درین صدر بزرگ ؟ ابوحنیفه (از تاریخ بیهقی چ ادیب ص 390).مرا چو بر رهشان اوفتم پیاده چو آب شکن دهند بدان چند تازک رهوار. اثیر اخسیکتی .ز چین و ...
-
تاجک
لغتنامه دهخدا
تاجک . [ ج ِ ] (اِ) اولاد عرب که در عجم بزرگ شده باشد و اکثر ایشان سوداگر باشند لهذا ازتاجک گاهی سوداگر مراد باشد. (غیاث اللغات از برهان و سراج ) (آنندراج ). مخفف تاجیک است یعنی اولاد عرب که درعجم بزرگ شده باشد. (انجمن آرا). با جیم مکسور مخفف تاجیک ب...
-
جلال الاسلام
لغتنامه دهخدا
جلال الاسلام . [ج َ لُل ْ اِ ] (اِخ ) وزیر امیرتیمور گورگان بود. وی چندی از وزارت معزول شد و سرانجام منصب سرداری لشکر تازیک بوی محول گشت . او به سال 805 هَ . ق . بقتل رسید. (از دستور الوزراء ص 342) (حبیب السیر چ خیام ج 3ص 398، 478، 483، 497، 501، 505...
-
بلمه ریش
لغتنامه دهخدا
بلمه ریش . [ ب َ م َ / م ِ] (ص مرکب ) ریشو. ریش دراز. (آنندراج ). انبوه ریش . درازریش . (ناظم الاطباء). آنکه ریشش دراز و انبوه است . (فرهنگ فارسی معین ). و رجوع به بلمه شود : ترک و تازیک و وشاق و بلمه ریش حاجب و سرهنگ و جاندار و وزیر. کمال اسماعیل .گ...