کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
تازهکاری پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
تازهکاری
مترادف و متضاد
بیتجربگی، ناآزمودگی، ناشیگری، نوپیشگی ≠ کهنهکاری
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
تازهکاری
واژگان مترادف و متضاد
بیتجربگی، ناآزمودگی، ناشیگری، نوپیشگی ≠ کهنهکاری
-
واژههای همآوا
-
تازه کاری
لغتنامه دهخدا
تازه کاری . [ زَ / زِ ] (حامص مرکب ) تازه کردن کار باغ و جز آن . (آنندراج ). نوسازی . تجدید کردن چیزی :کند داغ کهن را تازه کاری عجب فصلیست فصل نوبهاران . باقر کاشی (از آنندراج ).بیا تا دگر تازه کاری کنیم رخ عیش را غازه کاری کنیم .ظهوری (ایضاً).
-
جستوجو در متن
-
ناشیگری
واژگان مترادف و متضاد
بیتجربگی، تازهکاری، خامی، ناآزمودگی، ناپختگی ≠ تبحر