کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
تار کردن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
ملنگ تار
لغتنامه دهخدا
ملنگ تار. [ م َ ل َ ] (اِخ ) دهی از دهستان تمین است که در بخش میرجاوه ٔ شهرستان زاهدان واقع است و 100 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 8).
-
باریک تار
لغتنامه دهخدا
باریک تار. (ص مرکب ) پارچه یا فرشی که تارهای ظریف دارد. فَش ، فشوش ؛ گلیم درشت باریک تار. (منتهی الارب ).
-
سه تار
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) ‹ستاره، ستار، سهتا، سهتو، سهتوی› (موسیقی) setār یکی از آلات موسیقی شبیه تار که کاسۀ آن کوچکتر از کاسۀ تار است و با ناخن سبابۀ نواخته میشود. این ساز در قدیم دارای سه سیم بوده، اما امروزه چهار سیم دارد؛ سهرود.
-
نوعی تار
دیکشنری فارسی به عربی
بانجو
-
تار وپود
دیکشنری فارسی به عربی
وتر
-
تار مو
لهجه و گویش اصفهانی
تکیه ای: târ-e mu طاری: târ-e mü طامه ای: târ-e mu طرقی: târ-e mü کشه ای: mitâr نطنزی: târ-e mu
-
تار تُمَّک
لهجه و گویش بختیاری
târ tommak تار و تنبک.
-
تار سبیل
لهجه و گویش تهرانی
موی سبیل که گرو می گذاشته اند
-
تار مو
لهجه و گویش تهرانی
یک مو
-
شب تار
لهجه و گویش تهرانی
شب تاریک
-
تار میتند
واژهنامه آزاد
تار می بافد.
-
ultraviolet fiber optics
سامانۀ تار نوری فرابنفش
واژههای مصوّب فرهنگستان
[مهندسی مخابرات] سامانۀ تار نوری طراحیشده برای کار با تابش فرابنفش
-
indicator-mediated fiber optic sensor
حسگر تار نوری نشانگرمیانجی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[مهندسی پزشکی] حسگری که در آن نور از منبع نور تا انتهای تار نوری حرکت میکند و در آنجا با عنصر شناسایی زیستی یا شیمیایی خاصی برهمکنش دارد
-
تار و پود
فرهنگ فارسی معین
(رُ) (اِمر.) 1 - تارهای طول و عرض پارچه . 2 - اساس و پایة هر چیز.
-
تار و تنبک
فرهنگ فارسی معین
(رُ تُ بَ) (اِمر.) 1 - تار همراه تنبک . 2 - آلات ضرب و نوازندگی .