کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
تاریک کردن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
تاریک کردن
مترادف و متضاد
۱. تار کردن، تیره کردن، ظلمانی کردن ≠ روشن کردن
۲. مبهم ساختن
۳. بغرنج کردن، پیچیده کردن
دیکشنری
bedim, darken, obscure, shades
-
جستوجوی دقیق
-
تاریک کردن
واژگان مترادف و متضاد
۱. تار کردن، تیره کردن، ظلمانی کردن ≠ روشن کردن ۲. مبهم ساختن ۳. بغرنج کردن، پیچیده کردن
-
تاریک کردن
لغتنامه دهخدا
تاریک کردن . [ ک َ دَ ] (مص مرکب ) تیره کردن . تار کردن : اغطاش ؛ تاریک کردن شب را. (منتهی الارب ) : گفت اگر در کمند من افتی پیش چشمت جهان کنم تاریک . سعدی .رجوع به تاری کردن شود.
-
تاریک کردن
دیکشنری فارسی به عربی
ظلام , ظلم , غامض , غط عليه , کآبة
-
واژههای مشابه
-
تأریک
لغتنامه دهخدا
تأریک . [ ت َءْ] (ع مص ) تأریک حجله ؛ پوشیدن و آراستن حجله را به اریکه . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). تأریک عروس ؛ پوشاندن وی را بر اریکه . (از قطر المحیط).
-
dark matter
مادۀ تاریک
واژههای مصوّب فرهنگستان
[فیزیک] بخشی از مادۀ موجود در عالم که در رصدها رؤیت نمیشود، ولی با توجه به اثرات گرانشی آن قابل تشخیص است
-
dark time
گاه تاریک
واژههای مصوّب فرهنگستان
[نجوم رصدی و آشکارسازها] دورهای در هر ماه قمری که در آن بیش از سهچهارم قرص ماه تاریک است متـ . تاریکی
-
تاریک شدن
واژگان مترادف و متضاد
تار شدن، تیرهشدن، تیرهوتار شدن، ظلمانی شدن ≠ روشنشدن
-
camera obscura
اتاقک تاریک
واژههای مصوّب فرهنگستان
[فیزیک- اپتیک] دوربین اولیه که در آن تصویر حقیقی شیء روی دیوارۀ مقابل عدسی مشاهده میشد
-
tonality 1
تاریکروشنی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[هنرهای تجسمی] تغییرات تیرگی و روشنی در ردیف خاکستریها
-
dark nebula
سحابی تاریک
واژههای مصوّب فرهنگستان
[فیزیک] اَبری از غبار میانستارهای در کهکشان راه شیری یا کهکشانی دیگر که به دلیل قرار گرفتن در برابر ستارهای درخشان قابل دیدن است
-
dark nebula
سحابی تاریک
واژههای مصوّب فرهنگستان
[نجوم] ← سحابی جذبی
-
Dark Ages
دوران تاریک
واژههای مصوّب فرهنگستان
[باستانشناسی] دورههای بلافصل بعد از سقوط تمدنها یا زمانیکه مدارک باستانشناختی مربوط به آن، در مقایسه با ادوار پیشین، به دورهای از انحطاط اشاره دارد
-
تاریک دل
فرهنگ فارسی معین
(دِ) (ص مر.) سیاه دل ، بدذات .
-
تاریک شب
لغتنامه دهخدا
تاریک شب . [ ش َ ] (اِ مرکب ) شب تاریک . شب های محاق : صدرجهان ، جهان همه تاریک شب شده ست ازبهر ما سپیده ٔ صادق همی دمی . رودکی .بگوش من آید بتاریک شب که بگشاید از رنج یک تن دو لب .فردوسی .