کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
تاریکی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
تاریکی
/tāriki/
معنی
۱. تیرگی؛ سیاهی؛ ظلمت.
۲. (اسم) جای تاریک.
۳. [مجاز] پیچیدگی.
۴. [قدیمی، مجاز] گمراهی.
۵. [قدیمی، مجاز] ناراحتی؛ افسردگی.
فرهنگ فارسی عمید
مترادف و متضاد
۱. تاریکا، تیرگی، سیاهی، ظلام، ظلمت ≠ روشنایی
۲. گرفتگی
۳. بیدانشی، جهل، نادانی ≠ دانش، دانایی
۴. ابهام
۵. پیچیدگی، غموض
دیکشنری
dankness, darkness, dusk, murkiness, obscurity, thick
-
جستوجوی دقیق
-
تاریکی
واژگان مترادف و متضاد
۱. تاریکا، تیرگی، سیاهی، ظلام، ظلمت ≠ روشنایی ۲. گرفتگی ۳. بیدانشی، جهل، نادانی ≠ دانش، دانایی ۴. ابهام ۵. پیچیدگی، غموض
-
تاریکی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[نجوم رصدی و آشکارسازها] ← گاه تاریک
-
تاریکی
فرهنگ فارسی معین
(حامص .) 1 - تیرگی ، سیاهی . 2 - گرفتگی چهره در اثر خشم یا اندوه . 3 - جهل ، نادانی ، بی خبری . 4 - آشفتگی .
-
تاریکی
لغتنامه دهخدا
تاریکی . (حامص ) (از: تاریک + «َی »، پسوند مصدری ) پهلوی تاریکیه ، گیلکی تاریکی ، فریزندی و نطنزی تاریکی ، یرنی تاریکی ، گورانی تاریکی . ظلمت . تیرگی . سیاهی . (حاشیه ٔ برهان قاطع چ معین ). و بدین معنی در آنندراج نیز آمده است ضد روشنی . تیرگی و سیاهی...
-
تاریکی
فرهنگ فارسی عمید
(حاصل مصدر) [مقابلِ روشنایی] tāriki ۱. تیرگی؛ سیاهی؛ ظلمت.۲. (اسم) جای تاریک.۳. [مجاز] پیچیدگی.۴. [قدیمی، مجاز] گمراهی.۵. [قدیمی، مجاز] ناراحتی؛ افسردگی.
-
تاریکی
دیکشنری فارسی به عربی
فرس , کآبة , ليل
-
واژههای مشابه
-
limb darkening
تاریکی لبه
واژههای مصوّب فرهنگستان
[نجوم] پدیدهای که در آن هر چه به سمت لبۀ قرص جِرم سماوی پیش میرویم تیرهتر میشود
-
تاریکی بینایی
لغتنامه دهخدا
تاریکی بینایی . [ کی ِ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) نقصان فعل حاسه ٔ بینائی : کُمْنة؛ تاریکی بینایی . (منتهی الارب ).
-
تاریکی روز
لغتنامه دهخدا
تاریکی روز. [ کی ِ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) مجازاً بمعنی سختی ایام آمده : تاریکی روز از فغان است ، الجزع عند البلاء تمام المحنة. الجزع اتعب من الصبر. (علی علیه السلام )؛ رنج بی آرامی و ناشکیبایی بیش از رنج بر شکیبایی باشد. (از امثال و حکم دهخدا ج 1...
-
تاریکی غلیظ
لغتنامه دهخدا
تاریکی غلیظ. [ کی ِ غ َ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) تاریکی غلیظ از بلاهائی بود که خداوند عالم بر مصر فرودآورد (سفر خروج 10:21:23) و دور نیست که این مطلب در اثر بخار کثیفی بود که بواسطه ٔ تابش آفتاب بفرمان خدا و به امر موسی تشکیل یافته مصریان از آن بسیا...
-
تاریکی کورکی
لغتنامه دهخدا
تاریکی کورکی . [ ری رَ ] (اِ مرکب ، از اتباع ) در تداول عامه ، کاری را از روی نادانی انجام دادن یا راهی را در ظلمت پیمودن .
-
تاریکی عمیق
دیکشنری فارسی به عربی
منتصف الليل
-
dark adaptation
سازگاری با تاریکی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[پزشکی] سازگاری چشم با تاریکی یا نیمهتاریکی براثر ساخته شدن رودوپسین (rhodopsin) در یاختههای استوانهای شبکیه
-
تاریکی پایین قرنیه
دیکشنری فارسی به عربی
جزع