کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
تاريخي پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
تاريخي
معنی
تاريخي , مشهور , معروف , مبني بر تاريخ
دیکشنری عربی به فارسی
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
تاريخي
دیکشنری عربی به فارسی
تاريخي , مشهور , معروف , مبني بر تاريخ
-
واژههای مشابه
-
تاریخی
واژگان مترادف و متضاد
۱. قدیمی، کهن، باستانی ۲. مربوط به تاریخ ۳. مهم، بااهمیت ۴. به یاد ماندنی، فراموشناشدنی، خاطرهانگیز ۵. تاریخنگار، تاریخنویس، مورخ ۶. تاریخدان
-
تاریخی
فرهنگ فارسی معین
[ ع - فا. ] (ص نسب .) 1 - قدیمی ، بسیار قدیمی . 2 - سزاوار ثبت شدن در تاریخ .
-
تاریخی
لغتنامه دهخدا
تاریخی . (اِخ ) محمدبن عبدالملک ، مکنی به ابوبکر. یاقوت در معجم الادبا آرد: چنین دانم که وی نخستین کسی است که در اخبار ادبا کتاب نوشت . (معجم الادبا چ مارگلیوث ج 1 ص 43). سمعانی در الانساب آرد: ابوبکر محمدبن عبدالملک تاریخی اهل بغداد و از حسن بن محمد...
-
تاریخی
لغتنامه دهخدا
تاریخی . (ص نسبی ) آنچه قابل ذکر در تاریخ باشد. قابل ضبط تاریخ . رجوع به تاریخی شدن و تاریخ شدن شود. || هر چیز منسوب به تاریخ .
-
تاریخی
دیکشنری فارسی به عربی
تاريخي
-
history play1, historical play, historical drama
نمایش تاریخی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[هنرهای نمایشی] نمایشی که موضوع آن وقایع گذشته است متـ . نمایش وقایع تاریخی chronicle play
-
history play 2
نمایشنامۀ تاریخی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[هنرهای نمایشی] نمایشنامهای که موضوع آن مربوط به وقایع گذشته است
-
historical tourism
گردشگری تاریخی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[گردشگری و جهانگردی] گردشگری مبتنی بر دیدار از جاذبههای تاریخی
-
Historic period
دوران تاریخی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[باستانشناسی] هر دورهای در گذشته که ازطریق مدارک نوشتاری قابل پژوهش باشد
-
تاریخی شدن
لغتنامه دهخدا
تاریخی شدن . [ ش ُ دَ ] (مص مرکب ) قابل ضبط در تاریخ شدن . درخور باقی ماندن در تاریخ شدن . تاریخی گشتن : و جوانمردی و همت او تاریخی شد روزگار را. (تاریخ طبرستان ). و صیت مردانگی او آن روز تاریخی شد. (تاریخ طبرستان ). رجوع به تاریخی و تاریخ شدن شود.
-
حسن تاریخی
لغتنامه دهخدا
حسن تاریخی . [ ح َ س َ ن ِ ] (اِخ ) از شاعران سده ٔ نهم است و چون ماده تاریخ بسیار میگفت بدین لقب شهرت یافت . (ذریعه ج 9 ص 241).
-
بترتیب تاریخی
دیکشنری فارسی به عربی
زمني
-
حادثه تاریخی
دیکشنری فارسی به عربی
عهد