کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
تارو پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
تارو
فرهنگ فارسی معین
(اِ.) کنه که بر گاو و دیگر جانوران چسبد.
-
تارو
لغتنامه دهخدا
تارو. (اِ) کنه باشد که بر گاو و دیگر حیوانات چسبد. (جهانگیری ). کنه باشد و آن جانوری است که بر شتر و گاو و گوسفند و امثال آن چسبد و خون ایشان را بمکد. (برهان ) (آنندراج ) (انجمن آرا). در جهانگیری به معنی کنه که به عربی «قراد» گویند و آن جانوری است که...
-
تارو
لغتنامه دهخدا
تارو. [ رُ ] (اِخ ) رودی است در ایتالیا بطول 130هزار گز. قاموس الاعلام ترکی آرد: نهری است در قسمت شمالی ایتالیا و از کوه پنای واقع در ایالت جنوا سرچشمه میگیرد و اول بطرف جنوب شرقی و آنگاه بسوی شمال شرقی روان گردد و پس از طی مسافت 125هزار گز، از ساحل ...
-
تارو
دیکشنری عربی به فارسی
فال
-
تارو
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) (زیستشناسی) tāru = کَنه
-
واژههای مشابه
-
کات تارو
لغتنامه دهخدا
کات تارو. [ رُ ] (اِخ ) نام ایتالیائی «کوتور» ، بندر یوگسلاوی در ساحل ادریاتیک (دالماسی )، در خلیج مصب های کات تارو، دارای پنج هزار سکنه .
-
جستوجو در متن
-
taro
دیکشنری انگلیسی به فارسی
تارو
-
taro root
دیکشنری انگلیسی به فارسی
ریشه تارو
-
taro plant
دیکشنری انگلیسی به فارسی
گیاه تارو
-
فال
دیکشنری فارسی به عربی
تارو , طالع
-
giant taro
دیکشنری انگلیسی به فارسی
تارو غول پیکر
-
Taurotragus oryx
دیکشنری انگلیسی به فارسی
تارو تراگوس اوریکس
-
متأم
لغتنامه دهخدا
متأم . [ م ُ ءَ ] (ع ص ) ثوب متأم ؛ جامه ٔ دوگانه تارو پود بافته . (منتهی الارب ). و رجوع به مِتآم شود.