کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
تارتار پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
تارتار
معنی
(اِ. ص .) پاره پاره ، ریزه ریزه .
فرهنگ فارسی معین
دیکشنری
tartar
-
جستوجوی دقیق
-
تارتار
فرهنگ فارسی معین
(اِ. ص .) پاره پاره ، ریزه ریزه .
-
تارتار
لغتنامه دهخدا
تارتار. (اِخ ) در تاریخ اساطیری یونانیان قعر دوزخ را نامند. || لقب پلوتن خدای دوزخ . || در زبانهای اروپائی ، دوزخ بطور کلی .
-
تارتار
لغتنامه دهخدا
تارتار. (اِخ ) اروپائیان عموماً این کلمه را بمردمی اطلاق کنند که لشکر چنگیزخان مؤسس دولت مغول (1154 - 1227 م .) را تشکیل داده بودند و آنان از طایفه ٔ اصلی مغول می باشند، این نام از کلمه ٔ «تاتار» یا «تتار» یا «تتر» گرفته شده است . تاتار را نیز تارتا...
-
تارتار
لغتنامه دهخدا
تارتار. (ص مرکب ، اِ مرکب ) ریزه ریزه و پاره پاره و ذره ذره . (برهان ) (آنندراج ) (انجمن آرا). ذره ذره کردن و ریزریز ساختن . (شرفنامه ٔ منیری ). پاره پاره شده مثل تارهای مو و ابریشم . (فرهنگ نظام ) : بنگرید اکنون بنات النعش وار از دست مرگ نیزه هاشان ...
-
جستوجو در متن
-
tartarated
دیکشنری انگلیسی به فارسی
تارتار
-
tartarize
دیکشنری انگلیسی به فارسی
تارتار کردن
-
tartarizing
دیکشنری انگلیسی به فارسی
تارتار کردن
-
antitartaric
دیکشنری انگلیسی به فارسی
ضد تارتار
-
tartare
دیکشنری انگلیسی به فارسی
تارتار
-
tartaret
دیکشنری انگلیسی به فارسی
تارتار
-
tartarized
دیکشنری انگلیسی به فارسی
تارتار شده
-
tartar emetic
دیکشنری انگلیسی به فارسی
تارتار آرتروز
-
tartar sauce
دیکشنری انگلیسی به فارسی
سس تارتار
-
cream of tartar
دیکشنری انگلیسی به فارسی
کرم تارتار