کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
تاربام پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
تاربام
معنی
(اِمر.) صبح زود که هنوز هوا تاریک باشد.
فرهنگ فارسی معین
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
تاربام
فرهنگ فارسی معین
(اِمر.) صبح زود که هنوز هوا تاریک باشد.
-
تاربام
لغتنامه دهخدا
تاربام . (اِمرکب ) صبح نخست ، صبح زود که هنوز هوا تاریک باشد. صبحی که هنوز تاریکی بر روشنی غلبه دارد. تاریک روشن . گرگ و میش . هوای صبح پس از دمیدن سپیده : سپیده دم که وقت تاربام است نبید راوقی رسم کرام است .؟ (از شمس قیس در المعجم چ مدرس رضوی چ 1 ص ...
-
تاربام
واژهنامه آزاد
پیش از بامداد است گاهیکه هنوز بامداد کامل نیست و هوا تار است .
-
جستوجو در متن
-
اله العالمین
لغتنامه دهخدا
اله العالمین . [ اِ لا هُل ْ ل َ ] (اِخ ) خدای تعالی . اﷲ تبارک و تعالی : دست من گیر ای اله العالمین زین پرآفت جای و چاه تاربام .ناصرخسرو.
-
آفت
لغتنامه دهخدا
آفت . [ ف َ ] (ع اِ) (شاید از ریشه ٔ آکفت فارسی ) آفة. آفه . عاهت . عاهه . عارضه . (زمخشری ).جانحه . زحمت . علت . بلا. بلیه . ضرر. آکفت . آسیب . بیماری . (ربنجنی ). گزند. عیب . آهو. ج ، آفات : رسیده آفت نشبیل او به هر کامی نهاده کشته ٔ آسیب او به هر ...