کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
تارا پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
تارا
/tārā/
معنی
ستاره؛ کوکب.
فرهنگ فارسی عمید
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
تارا
فرهنگ نامها
(تلفظ: tārā) ستاره ، کوکب ، مردمک چشم .
-
تارا
فرهنگ فارسی معین
(اِ.) ستاره .
-
تارا
لغتنامه دهخدا
تارا. (اِ) ستاره . (انجمن آرا)(آنندراج ) (فرهنگ جهانگیری ) (برهان ). به عربی کوکب خوانند. (انجمن آرا) (آنندراج ) (برهان ) : طلوع موکب سعدش خلایق را کند روشن فروغ طلعت عدلش بسوزد نحس تارا را.عیشی شوشتری (آنندراج ).
-
تارا
لغتنامه دهخدا
تارا. (اِخ ) شهر آسیایی روسیه در سیبریه از اعمال «توبولسک » بر ساحل رود «اوبی » ، 8650 تن سکنه دارد، دارای تجارت پوست و حبوبات و پیه است . کارخانه ٔ صابون سازی و شمعریزی دارد.
-
تارا
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [قدیمی] tārā ستاره؛ کوکب.
-
تارا
واژهنامه آزاد
درخشانترین ستاره . کوکب
-
جستوجو در متن
-
tara
دیکشنری انگلیسی به فارسی
تارا
-
tarefa
دیکشنری انگلیسی به فارسی
تارا
-
taverna
دیکشنری انگلیسی به فارسی
تارا
-
toras
دیکشنری انگلیسی به فارسی
تارا
-
tarau
دیکشنری انگلیسی به فارسی
تارا
-
tarea
دیکشنری انگلیسی به فارسی
تارا
-
تارادخت
فرهنگ نامها
(تلفظ: tārā doxt) (تارا + دخت = دختر) دختر ستاره ، دختر چون ستاره ؛ (به مجاز) دختر زیبا ، صاحب حسن و کمال .
-
کوکبا
لغتنامه دهخدا
کوکبا. [ ک َ / کُو ک َ ] (هزوارش ،اِ) به لغت زند و پازند ستاره را گویند و عربان کوکب خوانند. (برهان ) (از آنندراج ). به لغت زند و پازندستاره و تارا. (ناظم الاطباء). هزوارش کوکبا ، کوکپا ، پهلوی ستارک (ستاره ) وبا کوکب عربی مقایسه شود. (حاشیه ٔ برهان ...