کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
تادار پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
تادار
/tādār/
معنی
= داغداغان
فرهنگ فارسی عمید
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
تادار
لغتنامه دهخدا
تادار. (اِ) نامی است که در رودبار به درخت داغداغان دهند. (از درختان جنگلی ایران حبیب اﷲ ثابتی ص 171). رجوع به تادانه و توغدان و داغداغان شود.
-
تادار
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) (زیستشناسی) tādār = داغداغان
-
جستوجو در متن
-
داغداغان
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) ‹دغدغان، داغداغه، توغدان، توغران، تاغران› (زیستشناسی) dāqdāqān از درختان جنگلی با برگهای بیضی و دندانهدار و نوکتیز، گلهای سبزرنگ و میوۀ ریز و آبدار به رنگ خاکی یا کبود که در نواحی شمالی ایران میروید و بلندیش تا ۲۰ متر میرسد. از ریشه و پو...
-
داغداغان
لغتنامه دهخدا
داغداغان . (اِ) درختی است با چوب سخت و خم پذیر و خاکستری رنگ و میوه ای شبیه به زال زالک ولی بسیارکوچک و شیرین برنگ خاکی یا کبود تیره و در قزوین نیز روید. درختی است از تیره اولماسئه و از جنس سلتیس . چهار گونه ازین درخت را در خشک جنگلهای نیم مرطوب شمال...