کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
تاخیر پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
تاخیر
/ta'xir/
معنی
۱. به عقب انداختن.
۲. دیر کردن.
فرهنگ فارسی عمید
مترادف و متضاد
۱. تعویق، درنگ، دیر ≠ تعجیل، تسریع
۲. تعلل، دفعالوقت، طفره، مماطله
۳. مطال
۴. دیرکرد
۵. دیرآمد
۶. مهلت، فرصت
۷. دیر کردن
۸. عقب انداختن
برابر فارسی
درنگ، دیرکرد
دیکشنری
deferment, delay, holdup, lateness, respite, retardation, stall, stay, suspension, tardiness
-
جستوجوی دقیق
-
تاخیر
واژگان مترادف و متضاد
۱. تعویق، درنگ، دیر ≠ تعجیل، تسریع ۲. تعلل، دفعالوقت، طفره، مماطله ۳. مطال ۴. دیرکرد ۵. دیرآمد ۶. مهلت، فرصت ۷. دیر کردن ۸. عقب انداختن
-
تاخیر
فرهنگ واژههای سره
درنگ، دیرکرد
-
تاخیر
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] ta'xir ۱. به عقب انداختن.۲. دیر کردن.
-
تاخیر
دیکشنری فارسی به عربی
تاخر , تاخير , توسع , عصا
-
واژههای مشابه
-
تأخیر
فرهنگ واژههای سره
دیرکرد
-
تأخیر
فرهنگ فارسی معین
(تَ) [ ع . ] (مص م .) 1 - دیر کردن . 2 - دیر آمدن . 3 - (اِمص .) دیرکرد.
-
تأخیر
لغتنامه دهخدا
تأخیر. [ ت َءْ ] (ع مص ) واپس افکندن . (تاج المصادر بیهقی ) (از دهار). سپس گذاشتن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). واپس گذاشتن . (آنندراج ) (فرهنگ نظام ). واپس بردن . (آنندراج ). تعقیب و تعویق . (فرهنگ نظام ). با لفظ کردن و آوردن مستعمل است . (آنندر...
-
تاخير
دیکشنری عربی به فارسی
تاخير , به تاخير انداختن , به تاخير افتادن
-
lag phase, lag growth phase, lag period
مرحلۀ تأخیر
واژههای مصوّب فرهنگستان
[زیستشناسی] مرحلۀ ابتدایی در منحنی رشد باکتریها در محیط کشت بسته که قبل از مرحلۀ رشد سریع قرار دارد و در آن افزایش جمعیت بهکندی صورت میگیرد
-
تاخیر کردن
واژگان مترادف و متضاد
۱. دیر کردن، درنگ کردن ۲. دیر شدن ۳. وقفهافتادن، عقب افتادن
-
delay
تأخیر 1
واژههای مصوّب فرهنگستان
[رایانه و فنّاوری اطلاعات، مهندسی مخابرات] بازۀ زمانی بین دو رویداد در سامانۀ مخابراتی
-
retardation
تأخیر 2
واژههای مصوّب فرهنگستان
[موسیقی] نوعی تعلیق که بهصورت متصل و بالارونده حل میشود
-
تأخیر 3
واژههای مصوّب فرهنگستان
[حملونقل درونشهری-جادهای] ← زمان تأخیر
-
acoustic delay
تأخیر صوتی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[فیزیک] افزایش عمدی زمان انتقال صوت از چشمه تا گیرنده که برای ایجاد اثرات دلخواه در نظر گرفته میشود