کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
تاخت آوردن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
تاخت آوردن
لغتنامه دهخدا
تاخت آوردن . [ وَ دَ ] (مص مرکب ) حمله کردن . هجوم کردن : ثُنیان ، موضعی که در آنجا غمّان و تغلب و ذبیان و غیرهم بر بنی عذره تاخت آوردند و ظفر نصیب بنی عذره گردید. (منتهی الارب ). || مؤاخذه و عتاب سخت کردن ، چنانکه تاخت آوردن به کسی بمعنی سخت اعتراض...
-
واژههای مشابه
-
تاخت زدن
واژگان مترادف و متضاد
عوض کردن، معاوضه کردن ≠ معامله کردن، خریدن، فروختن، مبادله کردن
-
switch
تاخت زدن
واژههای مصوّب فرهنگستان
[ورزش] در بسکتبال، حرکتی که در آن دو مدافع بازیکنان مهاجمی را که تحت پوشش دارند با هم عوض میکنند
-
آب تاخت
فرهنگ فارسی معین
(اِمر.) 1 - فشار آب ، نیروی آب . 2 - پیشاب ، ادرار.
-
تاخت زدن
فرهنگ فارسی معین
(زَ دَ) (مص م .) مبادله کردن چیزی با چیز دیگر.
-
تاخت کردن
فرهنگ فارسی معین
(کَ دَ) (مص ل .) 1 - دویدن ، تازیدن . 2 - دواندن اسب .
-
تاخت زدن
لغتنامه دهخدا
تاخت زدن . [ زَ دَ ] (مص مرکب ) مبادله کردن جنسی با جنسی . عوض کردن و تبدیل کردن . بدل کردن . عوض کردن چیزی را با چیزی ، و بیشتر در کتاب متداول است .کتابی را با کتابی معاوضه کردن . مبادله کردن کتابها: یک جلد قاموس را با جوهری تاخت زدن و سرانه اش را گ...
-
تاخت کردن
لغتنامه دهخدا
تاخت کردن . [ ک َ دَ ] (مص مرکب ) بشتاب دوانیدن اسب را.
-
تاخت کردن
دیکشنری فارسی به عربی
هجوم
-
به تاخت
لهجه و گویش تهرانی
به سرعت
-
تاخت و تاز
دیکشنری فارسی به عربی
بداية , توغل , غزو , مداهمة , هجوم
-
تاخت و تازگر
دیکشنری فارسی به عربی
محتل
-
تاخت رفتن (اسب وغیره)
دیکشنری فارسی به عربی
قفز
-
چارنال تاخت کِردن
لهجه و گویش بختیاری
čâr-nâl tâxt kerdan چهارنعل دویدن اسب.