کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
تاختن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
چهارنعل تاختن
لغتنامه دهخدا
چهارنعل تاختن . [ چ َ / چ ِ ن َ ت َ ] (مص مرکب ) راندن اسب به شتاب تمام . در تگ افکندن . چون باد صرصر راندن مرکب . بس تند دوانیدن . چهارگامه راندن . || تند و تیز رفتن . با شتاب تمام رفتن .
-
خیل تاختن
لغتنامه دهخدا
خیل تاختن . [ خ َ / خ ِ ت َ ] (مص مرکب ) اسب تاختن . میدانداری کردن : من از فراق تو بیچاره سیل می بارم مثال ابر بهاری تو خیل می تازی .سعدی .
-
خوی تاختن
لغتنامه دهخدا
خوی تاختن .[ خوَی ْ / خَی ْ / خِی ْ / خُی ْ ت َ ] (مص مرکب ) عرق سرازیر شدن . عرق بسیار از آدمی جاری شدن : ز بس خوی کز سر و رویش همی تاخت تنش گفتی ز تاب خشم بگداخت .(ویس و رامین ).
-
تاختن بر
دیکشنری فارسی به عربی
موکب
-
جستوجو در متن
-
تازاندن
واژگان مترادف و متضاد
تاختن
-
تازیدن
فرهنگ فارسی عمید
(مصدر لازم) [پهلوی: tāčitan] [قدیمی] tāzidan = تاختن
-
حمله کردن
فرهنگ واژههای سره
تازیدن، تاختن
-
مَّيْلَةً
فرهنگ واژگان قرآن
هجوم - تاختن
-
تأزش
فرهنگ فارسی معین
(زِ) (اِمص .) تاختن ، یورش .
-
تاخته
فرهنگ فارسی عمید
(قید، صفت) [قدیمی] tāxte در حال تاختن؛ به سرعت.
-
جِیلُون زدن
لهجه و گویش بختیاری
jeylun zadan تاختن اسب، دویدن کودکان.
-
چپاول کردن
لغتنامه دهخدا
چپاول کردن . [ چ َ وُ »َ دَ ] (مص مرکب ) تاختن . تاراج کردن . چپو کردن . غارتیدن . یغما کردن . تالان کردن . رجوع به تاختن و تاراج کردن و غارتیدن شود.
-
حمله
فرهنگ واژههای سره
آفند، تاختن، تازش، تک، تاخت
-
تازاندن
فرهنگ فارسی معین
(دَ) (مص م .) دواندن ، تاختن .
-
بَيَاتاً
فرهنگ واژگان قرآن
شبیخون - شبانه بر سر دشمن تاختن