کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
تاخ پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
تاخ
/tāx/
معنی
از درختان جنگلی شبیه درخت گز که چوب آن را برای سوزاندن به کار میبرند و آتش آن بادوام و زغالش نیز معروف است؛ آقخزک: ◻︎ عشق آتش تیز و هیزم تاخ منم / گر عشق بماند اینچنین آخ تنم (صفار: لغتنامه: تاخ).
فرهنگ فارسی عمید
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
تاخ
فرهنگ فارسی معین
(اِ.) نک تاغ .
-
تاخ
لغتنامه دهخدا
تاخ . (اِ) درختی است که آتش نیک گیرد. (لغت فرس اسدی ). درخت تاغ را گویند و آن درختی است که چوب آنرا هیزم سازند و آتش آن بسیار بماندو آنرا به عربی غضا گویند. (برهان ) (آنندراج ) (انجمن آرا) (فرهنگ جهانگیری ). به این معنی با قاف و غین هر دو آمده است . ...
-
تاخ
لغتنامه دهخدا
تاخ . [ تاخ خ ] (ع ص ) بی اشتها. (منتهی الارب ).
-
تاخ
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) ‹توخ، تاغ، توغ› (زیستشناسی) tāx از درختان جنگلی شبیه درخت گز که چوب آن را برای سوزاندن به کار میبرند و آتش آن بادوام و زغالش نیز معروف است؛ آقخزک: ◻︎ عشق آتش تیز و هیزم تاخ منم / گر عشق بماند اینچنین آخ تنم (صفار: لغتنامه: تاخ).
-
تاخ
لهجه و گویش گنابادی
takh در گویش گنابادی یعنی حمله کرد ، هجوم آورد ، با عصبانتیت و خشم جواب داد ، جلو زدن
-
تاخ
واژهنامه آزاد
(گنابادی) حمله کرد، هجوم آورد، جلو زد، با عصبانیت و خشم جواب داد.
-
واژههای مشابه
-
تآخ
دیکشنری عربی به فارسی
دوست بودن , برادري کردن , متفق ساختن , برادري دادن
-
واژههای همآوا
-
طاخ
لغتنامه دهخدا
طاخ . [ خِن ْ ] (ع ص ) ظُلام طاخ ؛ تاریکی سخت تاریک . سخت تاریک . (منتهی الارب ).
-
جستوجو در متن
-
توخ
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) (زیستشناسی) [قدیمی] tux = تاخ
-
دوست بودن
دیکشنری فارسی به عربی
تآخ
-
برادری کردن
دیکشنری فارسی به عربی
تآخ
-
متفق ساختن
دیکشنری فارسی به عربی
تآخ