کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
تاج زر پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
crown line
خط تاج
واژههای مصوّب فرهنگستان
[حملونقل درونشهری-جادهای] خطکشیای که دماغۀ ورودی و خروجی سطح ضربدری را به یکدیگر وصل میکند
-
crown class
ردۀ تاج
واژههای مصوّب فرهنگستان
[مهندسی منابع طبیعی- محیطزیست و جنگل] ردهای که در آن درختان را بر مبنای رویش و موضع تاج درختان مجاور طبقهبندی میکنند
-
crown length
طول تاج
واژههای مصوّب فرهنگستان
[مهندسی منابع طبیعی- محیطزیست و جنگل] فاصلۀ عمودی نوک تاج تا پایینترین شاخۀ زنده، بدون احتساب شاخههای هرز
-
تاج الملوک
فرهنگ فارسی معین
(جُ لْ مُ) [ ع . ] (اِمر.) گیاهی است پایا از تیرة آلاله ها و به ارتفاع یک متر که به طور خودرو در نقاط مرطوب و کوهستانی می روید. گل هایش نسبتاً درشت و زیبا و به رنگ های آبی و ارغوانی و سفید دیده می شود. از برگ های تازه و ریشة این گیاه در تداوی استفاده...
-
تاج خروس
فرهنگ فارسی معین
(خُ) (اِمر.) گیاهی یک ساله با گل های سرخ که بلندی آن به یک متر می رسد و ا نواع مختلف دارد.
-
تاج گذاری
فرهنگ فارسی معین
(گُ) [ معر - فا. ] (حامص .) آیین بر سر نهادن تاج و بر تخت نشستن پادشاهی نو.
-
چل تاج
فرهنگ فارسی معین
(چِ) [ فا. معر. ] (ص مر.) مرغ یا خروسی که تاج بزرگ زیبا و شعبه شعبه دارد.
-
نیم تاج
فرهنگ فارسی معین
(اِمر.) نوعی وسیلة زینتی شبیه تاج نیمه که بر سر عروس می گذارند.
-
پیروزه تاج
لغتنامه دهخدا
پیروزه تاج . [ زَ / زِ ] (اِ مرکب ) تاج از پیروزه .تاج فیروزه ای یا فیروزه درو درنشانیده : ز گستردنیها و از تخت عاج ز دیبا و دینار و پیروزه تاج .فردوسی .
-
تاج الدین
لغتنامه دهخدا
تاج الدین . [ جُدْ دی ] (مولانا...) (اِخ ) حسن از اعیان هرات بزمان شاهرخ تیموری ... و شیخ بهاءالدین عمر در زمان خاقان والا گهر میرزا شاهرخ فی سنه ٔ اربع و اربعین و ثمانمائه بعزیمت گذراندن حج اسلام و طواف تربت جنت رتبت حضرت خیرالانام علیه الصلوة و الس...
-
تاج الدین
لغتنامه دهخدا
تاج الدین . [ جُدْ دی ](اِخ ) احمدبن محمدبن عبدالکریم زاهد اسکندرانی مکنی به ابوالفضل . رجوع به احمدبن ... و ابن عطااﷲ شود.
-
تاج الدین
لغتنامه دهخدا
تاج الدین . [ جُدْ دی ](اِخ ) اسکندرانی ابوالفضل احمدبن محمدبن عبدالکریم زاهد اسکندرانی رجوع به احمد... و ابن عطأاﷲ شود.
-
تاج الدین
لغتنامه دهخدا
تاج الدین . [ جُدْ دی ](اِخ ) دمشقی . رجوع به تاج الدین بن احمد دمشقی شود.
-
تاج الدین
لغتنامه دهخدا
تاج الدین . [ جُدْ دی ](اِخ ) محمدبن احمد بن سیف رجوع به محمدبن ... شود.
-
تاج الدین
لغتنامه دهخدا
تاج الدین . [ جُدْ دی ](اِخ ) یحیی بن محمدبن علی بن الحسینک . علی بن زید بیهقی در تاریخ بیهق آرد: و رهط دیگر رهط حسن محترق باشند و سید علی بن الحسین بن الحسین بن علی بن احمدبن الحسن المحترق بن ابی عبداﷲ محمدبن الحسن بن ابراهیم بن علی بن عبیداﷲبن الحس...