کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
تاثر پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
تعصر
لغتنامه دهخدا
تعصر. [ ت َ ع َص ْ ص ُ ] (ع مص ) شیره شدن . (تاج المصادر بیهقی ). فشرده شدن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ). استخراج آب انگور و جز آن . مطاوع تعصیر است و یقال : عصره فتعصر. (از اقرب الموارد). || پناه با کسی یا چیزی دادن . (تاج المصادر بیهق...
-
تعسر
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] [قدیمی] ta'assor ۱. دشوار شدن؛ سخت شدن.۲. دشواری و سختی.
-
جستوجو در متن
-
impervious
دیکشنری انگلیسی به فارسی
غیر قابل نفوذ، مانع دخول، تاثر ناپذیر
-
impressionable
دیکشنری انگلیسی به فارسی
قابل اعتماد، تحت نفوذ قرار گیرنده، اثر پذیر، تاثر پذیر
-
قابل للتحوير
دیکشنری عربی به فارسی
تاثر پذير , تحت نفوذ قرار گيرنده , اثر پذير
-
غير نفاذ
دیکشنری عربی به فارسی
مانع دخول (اب) , تاثر ناپذير , غير قابل نفوذ
-
اَراز
لهجه و گویش بختیاری
arâz بُغضِ شدید، گرفتگى گلو به سبب تأثر وگریه بسیار.
-
دلتنگی
واژگان مترادف و متضاد
تاثر، تکدر، تنگدلی، حزن، کدورت، ملالت ≠ دلخوش، دلشاد
-
رقت
واژگان مترادف و متضاد
۱. تاثر، تالم، دلسوزی ۲. لطافت، نازکی، نرمی ۳. کمرنگی
-
perception
ادراک حسی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[روانشناسی] تأثر ذهنی حاصل از برخورد محرکهای خارجی با یکی از حواس متـ . ادراک
-
پرتو
فرهنگ فارسی معین
(پَ) (اِمر.) 1 - فروغ و روشنایی . 2 - بازتاب نور. 3 - اثر، تأثر.
-
اسف
دیکشنری عربی به فارسی
پشيماني , افسوس , تاسف , افسوس خوردن , حسرت بردن , نادم شدن , تاثر
-
heinous
دیکشنری انگلیسی به فارسی
شگفت آور، شنیع، فجیع، زشت، شریر، تاثر اور
-
regret
دیکشنری انگلیسی به فارسی
پشيمان شدن، پشیمانی، تاسف، افسوس، تاثر، افسوس خوردن، حسرت بردن
-
حساسیت
فرهنگ فارسی معین
(حَ سّ یَّ) [ ع . حساسیة ] (مص جع .) 1 - حساس بودن . 2 - تأثر شدید در مقابل یک عامل خارجی ؛ آلرژی .