کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
تات پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
تعة
لغتنامه دهخدا
تعة. [ ت َع ْ ع َ ] (ع مص ) تَعَّ. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (اقرب الموارد). سست شدن و فروهشتن . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). || قی کردن . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). و رجوع به تع شود.
-
تَأْتِ
فرهنگ واژگان قرآن
که بيايد(ترکيب لـِ با فعل مضارع نيز فعل امر مي سازد و چنانچه قبل از آن حروف ربط "وَ" ،"ثُمَّ" يا "فـَ" بيايد ، اين لام ساکن مي شود مثل "وَلْتَأْتِ")
-
جستوجو در متن
-
تاتی
لغتنامه دهخدا
تاتی . (ص نسبی ) منسوب به تات ، رجوع به تات شود.
-
teth
دیکشنری انگلیسی به فارسی
تات
-
theat
دیکشنری انگلیسی به فارسی
تات
-
Nguyen Tat Thanh
دیکشنری انگلیسی به فارسی
نگوین تات تان
-
tat
دیکشنری انگلیسی به فارسی
تات، نوار توری بافتن، توری حاشیه بافتن، حاشیه توری گذاشتن، دارای حاشیه توری کردن
-
نکوفعل
لغتنامه دهخدا
نکوفعل . [ ن ِ ف ِ ] (ص مرکب ) نکوکردار. خوش رفتار : نام نیکو را بگستر شو به فعل خویش نیک تات گوید ای نکوفعل آنکه او آوا کند.ناصرخسرو.
-
غمزکاره
لغتنامه دهخدا
غمزکاره . [ غ َ رَ / رِ ] (ص مرکب )آنکه کارش غمازی و سخن چینی باشد. غماز : غمزکاره مباش چون خورشیدتات چون سایه وقف چه نکنند.خاقانی .
-
لوغ
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [قدیمی] luq نوش؛ نوشیدن: ◻︎ من ز هجای تو بازگشت نخواهم / تات فلک جان و خواسته نکند لوغ (منجیک: شاعران بیدیوان: ۲۳۴).
-
سپند سوختن
لغتنامه دهخدا
سپندسوختن . [ س ِ پ َ ت َ ] (مص مرکب ) کنایه از دفع جن زدگی کردن . کنایه از دفع چشم بد کردن : دیوت از راه ببرده ست بفرمای هلاتات زیر شجر گوز بسوزند سپند.ناصرخسرو.
-
دردستانی
لغتنامه دهخدا
دردستانی . [ دَ س ِ] (حامص مرکب ) درد گرفتن . || به مجاز، غمخواری . به رنج و درد و غم دیگران رسیدن : دردستانی کن و درمان دهی تات رسانند به فرماندهی .نظامی .
-
درماندهی
لغتنامه دهخدا
درماندهی . [ دَ دِ ] (حامص مرکب ) درمان دادن . چاره سازی . دلسوزی نسبت به دیگران از راه درمان کردن دردها و دشواریهای آنان . مداوا. معالجه : دردستانی کن و درماندهی تات رسانند به فرماندهی .نظامی .
-
شگرفانه
لغتنامه دهخدا
شگرفانه . [ ش َ / ش ِ گ َ ن َ / ن ِ ] (ق ) به طرفگی . به نیکویی . به خوبی . (یادداشت مؤلف ) : با فلک از راه شگرفی درآی تات شگرفانه درافتد بپای . نظامی .و رجوع به شگرف شود.
-
فندق سنجاب رنگ
لغتنامه دهخدا
فندق سنجاب رنگ . [ ف َ دُ ق ِ س َ رَ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) کنایت از زمین است . (برهان ) : تات چو فندق نکند خانه تنگ بگذر از این فندق سنجاب رنگ .نظامی .