کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
تاتار پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
تاتار
/tātār/
معنی
۱. مغول.
۲. هریک از افراد این قوم.
فرهنگ فارسی عمید
مترادف و متضاد
تتار، مغول، مغولتبار، تتر
دیکشنری
Tatar
-
جستوجوی دقیق
-
تاتار
واژگان مترادف و متضاد
تتار، مغول، مغولتبار، تتر
-
تاتار
فرهنگ فارسی معین
(اِ.) نامی که در گذشته به مغول اطلاق می شد.
-
تاتار
لغتنامه دهخدا
تاتار. (اِخ ) تتر و یا تتار نام قومی است بقول تامسُن در قرن هشتم میلادی (دوم هجری ) درکتبیه های ترکی ارخون نام دو طایفه از تاتار بنام «سی تار» و «نه تاتار» یاد شده در آن عصر مراد از نام مذکور مغول یا بخشی از مغول بود نه قومی ترک و بقول تامسُن این تات...
-
تاتار
لغتنامه دهخدا
تاتار. (اِخ ) دهی است از دهستان ساری سوباسار بخش پلدشت شهرستان ماکو واقع در 34 هزارگزی شمال باختری پلدشت 10 هزارگزی شمال ارابه رو قره تپه به ماکو، دره ، معتدل سالم با 25 تن سکنه ، آب آن از چشمه ، محصول آنجا غلات ، شغل اهالی زراعت و گله داری صنایع دست...
-
تاتار
لغتنامه دهخدا
تاتار. (اِخ ) دهی است از دهستان منجوان بخش خداآفرین شهرستان تبریز در 15 هزارگزی جنوب باختری خدا آفرین و 28/5 هزارگزی جاده ٔ شوسه ٔاهرکلیبر، کوهستانی ، گرمسیر مالاریایی دارای 370 تن سکنه آب آن از چشمه ، محصول آنجا غلات ، شغل اهالی زراعت گله داری . راه...
-
تاتار
لغتنامه دهخدا
تاتار. (اِخ ) محلی است در کنار راه بجنورد بگنبدقابوس بین قلعه ٔ میرو و بدرانلو در 327 هزارگزی مشهد.
-
تاتار
لغتنامه دهخدا
تاتار. (اِخ ) نام طایفه ای است بزرگ از ترکستان و اصل آن از اولاد تاتارخان بوده اندو تاتارخان برادر مغول خان و اولاد این دو، بنی اعمام یکدیگر و بمرور، بسیار شده اند و تاتار را تار تاری و تتار و تتر نیز گفته اند. (انجمن آرا) (آنندراج ).
-
تاتار
لغتنامه دهخدا
تاتار. (اِخ ) یکی از امرای ترک :... شنبه ٔ بیست و سیم جمادی الاولی سنه ٔ خمس و تسعین و ستمائه ارسلان اغول را گرفته بیاوردند و هلاک کردند... پادشاه اسلام روزپنجشنبه هفتم جمادی الاخر بعزم زیارت پیرابراهیم زاهد بر نشست ... ودر آن سال میان توقتا پادشاه ا...
-
تاتار
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [مغولی] ‹تتار، تتر› tātār ۱. مغول.۲. هریک از افراد این قوم.
-
واژههای مشابه
-
کلاته تاتار
لغتنامه دهخدا
کلاته تاتار. [ ک َ ت ِ ] (اِخ ) دهی است از دهستان اردوغش بخش قدمگاه شهرستان نیشابور. محل کوهستانی و معتدل است . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9).
-
آهوی تاتار
لغتنامه دهخدا
آهوی تاتار. [ ی ِ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) آهوی تاتاری . آهوی تَتر. آهوی تتاری . آهوی ختن . آهوی ختا. آهوی خرخیز. آهوی مشک .آهوی مشکین . غزال المسک . دابةالمسک . آف . آهوی چین .
-
تاتار سلطان
لغتنامه دهخدا
تاتار سلطان . [س ُ ] (اِخ ) یکی از امراء خراسان در زمان شاه طهماسب صفوی . خواجه محمد شریف عموی امین احمد رازی مولف تذکره ٔ هفت اقلیم چند سال وزارت اورا داشت . رجوع به ص 482 و 484 فهرست کتابخانه ٔ مسجد سپهسالار ج 2 شود.
-
تاتار ابراهیم افندی
لغتنامه دهخدا
تاتار ابراهیم افندی . [ اِ اَ ف َ ] (اِخ ) یکی از علما و مشایخ است . وی از کریمه به استانبول آمد و مدتی مدید در آیاصوفیه مشغول وعظ و ارشاد و تدریس بود، و به امر سلطان مرادخان سوم تفسیری بر آیه ٔ «نور» نوشت ،و بسال 1001 هَ . ق . درگذشت . (قاموس الاعلا...
-
تاتار بازار جغی
لغتنامه دهخدا
تاتار بازار جغی . (اِخ ) (لوای ) لوائی است در روم ایلی شرقی و قسمت غربی این قطعه را تشکیل میدهد و مرکب است از قضاهای ذیل :1- تاتار بازار جغی 2- اوتلق کوی 3- اهتمان 4- پشترا 5- عورت آلان و اراضی منبت و حاصلخیزی دارد، و عمده ٔ اهالی بلغار و ترک میباشند...