کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
تابید پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
تابید
/ta'bid/
معنی
۱. ابدی ساختن؛ جاوید کردن؛ جاودان ساختن.
۲. جاودانگی.
فرهنگ فارسی عمید
فعل
بن گذشته: تابید
بن حال: تاب
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
تابید
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] [قدیمی] ta'bid ۱. ابدی ساختن؛ جاوید کردن؛ جاودان ساختن.۲. جاودانگی.
-
تابید
لهجه و گویش اصفهانی
تکیه ای: betâvâ طاری: betâvâ طامه ای: botâbâ طرقی: beštownâ کشه ای: beštownâ نطنزی: batovâ
-
واژههای مشابه
-
تأبید
فرهنگ فارسی معین
(تَ) [ ع . ] (مص م .) جاوید کردن ، جاودانه کردن .
-
تأبید
لغتنامه دهخدا
تأبید. [ ت َءْ ] (ع مص ) جاودانه کردن . (منتهی الارب ) . جاوید کردن . (تاج المصادر بیهقی ) (دهار) (غیاث اللغات ) (آنندراج ) (از ناظم الاطباء). || نزد بلغا دعایی باشد که آنرا تعلیق کنند به چیزی که بقای او تا قیامت باشد. (جامع الصنایع) : تا ابد عمر تو...
-
واژههای همآوا
-
تأبید
فرهنگ فارسی معین
(تَ) [ ع . ] (مص م .) جاوید کردن ، جاودانه کردن .
-
تعبید
فرهنگ فارسی معین
(تَ) [ ع . ] (مص م .) به بندگی گرفتن ، کسی را بندة خود کردن .
-
تعبید
لغتنامه دهخدا
تعبید. [ ت َ ] (ع مص ) رمیدن و گریختن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). || دیری نکردن در کار. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). شتافتن . (از اقرب الموارد). || به بندگی گرفتن . (تاج المصادر بیهقی ) (زوزنی ) (ترجمان جرجانی ترتی...
-
جستوجو در متن
-
جاودان کردن
لغتنامه دهخدا
جاودان کردن . [ وِ ک َ دَ ](مص مرکب ) ابدی ساختن . تخلید. (زمخشری ). تَأبید.
-
جاوید کردن
لغتنامه دهخدا
جاوید کردن . [ ک َ دَ ] (مص مرکب ) تأبید. (دهار). تخلید. (زمخشری ). اخلاد. (ترجمان القرآن ). ابدی ساختن . مخلد کردن . رجوع به جاوید و ترکیبات آن شود.
-
شریطه
فرهنگ فارسی معین
(شَ طَ یا طِ) [ ع . شریطة ] (اِ.) 1 - شرط و پیمان ؛ ج . شرایط (شرائط ). 2 - دعا یا نفرینی که شاعر در اواخر قصیده به صورت «تا فلان باشد فلان باد» می آورد؛ تأبید.
-
نَقَضَتْ
فرهنگ واژگان قرآن
وا تابيد - باز کرد (نقض که مقابل واژه ابرام است ، به معناي افساد چيزي است که محکم شده از قبيل طناب يا فتيله و امثال آن ، پس نقض چيزي که ابرام شده مانند حل و گشودن چيزي است که گره خورده است ، و کلمه نکث نيز به معناي نقض است ،و هر چيزي که بعد از تابيده...
-
کوکبان
لغتنامه دهخدا
کوکبان . [ ک َ ک َ ] (اِخ ) قلعه ای است در یمن که درونش مرصع به یاقوت و درخشان همچو کوکب بود. (از منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). شهری است در یمن .(الحلل السندسیة ج 2 ص 111). نام موضعی است و مولد اخفش حسین بن حسن بدانجا بود. (از تاج العروس در ماده ٔ خف...