کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
تابعی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
تابعی
/tābe'i/
معنی
هریک از مسلمانانی که صحابی را دیده و از آنان پیروی کرده باشد.
فرهنگ فارسی عمید
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
تابعی
فرهنگ فارسی معین
(بِ یّ) [ ع . ] (ص نسب .) منسوب به تابع ، آن که اصحاب رسول (ص ) را دیده .
-
تابعی
لغتنامه دهخدا
تابعی . [ ب ِ ] (اِخ ) (آدینه قلی بک ) یکی از شعرای امی ایران است و با مولانا وحشی معاصر و در نکته سنجی مهارت داشته است .از اوست :کار من دور از تو غیر از ناله های زار نیست گر بزاری جان دهم دوراز تو، دور از کار نیست .(قاموس الاعلام ترکی ).
-
تابعی
لغتنامه دهخدا
تابعی . [ ب ِ ] (اِخ ) (ملاّ...) فرزند شهر هرات است و نقاشی کاسه و طبق می کندو گاهی نغمه ای از او سر می زند از اوست این رباعی :دور از تو به درد و محنت و غم بودم باسینه ٔ ریش و چشم پر نم بودم با نی همه شب بناله همدم بودم بی یاد تو القصه دمی کم بودم . ...
-
تابعی
لغتنامه دهخدا
تابعی . [ ب ِ ] (اِخ ) یکی از شعرای عثمانی است و در قرن دهم هجری می زیسته و از اهالی ادرنه است خطی خوش می نوشته و اشعارش روان و نیکو بوده است بمناسبت انتساب به جنابی پاشا بمقامات بزرگی نایل گشته یکی از آثارش «شهرانگیز» است که درآن مسیحی شاعر را نظیره...
-
تابعی
لغتنامه دهخدا
تابعی . [ ب ِ ] (ع ص نسبی ) منسوب به تابع. || آنکه اصحاب رسول صلی اﷲ علیه و آله وسلم را دیده . ج ، تابعیون . آنکه بعض اصحاب رسول را درک کرده است . آنکه درک صحبت رسول صلوات اﷲ علیه نکرده لیکن صحابه ٔ او صلوات اﷲ علیه را دیده است . رجوع به صحابی شود. ع...
-
تابعی
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت) [عربی: تابعیّ] tābe'i هریک از مسلمانانی که صحابی را دیده و از آنان پیروی کرده باشد.
-
تابعی
دیکشنری فارسی به عربی
وظيفي
-
واژههای مشابه
-
function algebra
جبر تابعی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[ریاضی] زیرجبری بسته از جبر باناخ توابع مختلط پیوسته بر فضای فشردۀ هاسدورف X با نُرم یکنواخت، که نقاط X را جدا میکند و شامل ثابتهاست؛ یک جبر جابهجایی باناخ نیمساده که بهصورت جبری از توابع پیوسته بر فضای ایدهآلهای بیشینۀ خود بیان میشود
-
function element
عنصر تابعی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[ریاضی] فرمولدار
-
جستوجو در متن
-
tabetics
دیکشنری انگلیسی به فارسی
تابعی
-
divertive
دیکشنری انگلیسی به فارسی
تابعی
-
tabetic
دیکشنری انگلیسی به فارسی
تابعی
-
metabletic
دیکشنری انگلیسی به فارسی
تابعی