کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
تابستانگاه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
تابستانگاه
لغتنامه دهخدا
تابستانگاه . [ ب َ / ب ِ ] (اِ مرکب ) ییلاق . سردسیر.
-
جستوجو در متن
-
ییلاقات
لغتنامه دهخدا
ییلاقات . [ ی َی ْ / ی ِی ْ ] (اِ) ج ِ ییلاق ، به معنی تابستانگاه . (یادداشت مؤلف ). و رجوع به ییلاق شود.
-
سارغشر
لغتنامه دهخدا
سارغشر. [ ] (اِخ ) شهری بوده است در ناحیه ٔ خزر در موضع هشترخان حالیه و آن را اتل و بیضا نیز می نامیده اند. پایتخت قوم خزر ابتدا بلنجر بوده و پس از فتح آن شهر بدست جراح بن عبداﷲ حکمی سارغشر را قرار داده اند، و به روایتی سارغشر فقط تابستانگاه خزر بوده...
-
ییلاق
لغتنامه دهخدا
ییلاق . [ ی َی ْ / ی ِی ْ ] (ترکی ، اِ مرکب ) از یی [ = یای ] به معنی تابستان و لاق که پسوند مکان است ، به معنی جایی که در تابستان سکنی گزینند. سردسیر.مقابل قشلاق ، گرمسیر. جای تابستانی . تابستانگاه . مصیف : تقییظ؛ ییلاق رفتن . تصیف ، اصطیاف ؛ ییلاق ...
-
بهارگاه
لغتنامه دهخدا
بهارگاه . [ ب َ ] (اِ مرکب ) ربیع. (مهذب الاسماء). فصل بهار. مقابل تابستانگاه یا پائیزگاه یا زمستانگاه . (از فرهنگ فارسی معین ) : عاجز شود از اشک و غریو من هر ابر بهارگاه با بختو. رودکی (احوال و اشعار ج 3 ص 1068).و بهارگاه سوی غزنین برویم . (تاریخ بی...
-
زاهد گیلانی
لغتنامه دهخدا
زاهد گیلانی .[ هَِ دِ ] (اِخ ) تاج الدین ابراهیم فرزند روشن امیر.در کتاب اسس المواهب السنیة فی مناقب الصفویة، مشهور به صفوة الصفاء، تألیف توکلی بن اسماعیل بن حاجی اردبیلی معروف به ابن بزاز که در شرح احوال شیخ صفی الدین اردبیلی جد پادشاهان صفوی است ب...