کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
تاباک پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
تاباک
/tābāk/
معنی
۱. تب.
۲. تپش؛ اضطراب؛ بیقراری.
فرهنگ فارسی عمید
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
تاباک
فرهنگ فارسی معین
(اِ.) = تاپاک . تپاک . تپ : 1 - تپیدن و اضطراب و بی قراری . 2 - تب داشتن .
-
تاباک
لغتنامه دهخدا
تاباک . (اِ) تپیدن و اضطراب و بیقراری و تب داشتن و مصدر آن تپیدن و بطاء معرب است . (آنندراج ذیل تاپاک ) : از غم و غصه دل دشمنت بادگاه در تاباک و گاهی در سنخج .منصور منطقی .رجوع به تاپاک در همین لغت نامه شود.
-
تاباک
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) ‹تاپاک، تپاک› [قدیمی] tābāk ۱. تب.۲. تپش؛ اضطراب؛ بیقراری.
-
جستوجو در متن
-
تاپاک
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [قدیمی] tāpāk = تاباک
-
تپاک
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) ‹تاپاک› [قدیمی] tapāk = تاباک
-
تنباکو
لغتنامه دهخدا
تنباکو. [ تَم ْ ] (اِ) برگ معروف ، در مآثر رحیمی آورده که تنباکو از طرف فرنگ به دکن آمد و از آنجا در هند از عهد اکبر شاه رواج یافت .... (از آنندراج ). ظاهراً قسمی از ماهی زهرج جبلی که قلومس نامند بوده باشد. چه در ماهیت به قسم سیم او شبیه و در سمیت نس...
-
گاورس
لغتنامه دهخدا
گاورس . [ وِ / وَ ] (اِ) معرب آن جاورس ، دانه ای شبیه به ارزن که بیشتر به کبوتران دهند. (حاشیه ٔ برهان چ معین ). بطوری که از تقریر صاحب تحفة المؤمنین و غیره معلوم میشود غله ای است که به فارسی ارزن و به هندی چینا نامند و صاحب مصطفوی نوشته که آن را به...