کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
تأسی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
تاسی
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] ta'assi پیروی کردن؛ اقتدا کردن؛ تقلید کردن.
-
جستوجو در متن
-
متاسی شدن
واژگان مترادف و متضاد
۱. تاسی جستن، تاسی کردن ۲. تابع شدن، پیروی کردن
-
تاس شش رو
لهجه و گویش تهرانی
تاسی که شش طرف آن شش خال دارد
-
تبعیت کردن
واژگان مترادف و متضاد
اقتفا کردن، پیروی کردن، تاسی جستن، متابعت کردن، گردن نهادن
-
آیینه
فرهنگ فارسی معین
( ~.) ( اِ.) آینه ، قاپ یا تاسی که نتوان حکم کرد که به چه شکلی نشسته است .
-
ابوسعدون
لغتنامه دهخدا
ابوسعدون . [ اَ س َ ] (اِخ ) اوراست : تأسی اهل الایمان بماجری علی مدینة قیروان .
-
متأسی
لغتنامه دهخدا
متأسی . [ م ُ ت َ ءَس ْ سی ] (ع ص ) تسلی گیرنده . (آنندراج ). دریافت کننده ٔ تسلی . || بردبار و صابر و شکیبا. || مقلد و پس رو و مرید و تابع. (ناظم الاطباء). آن که به دیگری تأسی کند. پیرو. و رجوع به تأسی شود. || مهموم و مغموم و پریشان و مضطرب . (نا...
-
تبعیت
واژگان مترادف و متضاد
۱. اقتفا، انقیاد، پیروی، تاسی، تمکین، متابعت، وابستگی، هواخواهی ≠ گردنکشی ۲. اطاعت کردن، پیروی کردن ۳. گردننهی، سرسپاری ≠ گردنکشی
-
پیروی
واژگان مترادف و متضاد
اطاعت، اقتدا، اقتفا، انقیاد، تاسی، تبعیت، تقلید، تمکین، دنبالهروی، طاعت، فرمانبرداری، متابعت، متاسی، مطاوعت، هواخواهی ≠ سرپیچی، تخلف
-
سابانه
لغتنامه دهخدا
سابانه . [ن َ ] (اِخ ) رودی است در امریکای مرکزی در تنگه ٔ پاناما و جمهوری کلمبیا که از شمال به جنوب جریان دارد و بخلیج داریان می ریزد. مد دریا در مصب این رودخانه تاسی هزارگز ببالا اثر میکند و در آن حال عرض رودخانه به چهار هزار گز میرسد.
-
اقتداء
لغتنامه دهخدا
اقتداء. [ اِ ت ِ ] (ع مص ) بر پی کسی رفتن . (ترجمان القرآن جرجانی ). || پس امام نماز کردن . (آنندراج ). || پی بردن بکسی . (ناظم الاطباء) (منتهی الارب ) (المصادر زوزنی ). پیروی کردن . (غیاث اللغات ). تأسی .
-
پیروی کردن
لغتنامه دهخدا
پیروی کردن . [ پ َ/ پ ِ رَ / رُ وی ک َ دَ ] (مص مرکب ) متابعت کردن . اقتدار کردن . اقتفا کردن . اقتراء. اقتیاف . تمصر. تقیل .ائتمام ؛ بدنبال چیزی پیوستن . اتباع . متابعت . احتذاء. تتبع. تقلید. تباعة. اثف . تأسی کردن . تسنن . تشیع.تعاقب . استقراء. تق...
-
تأسیل
لغتنامه دهخدا
تأسیل . [ ت َءْ ] (ع مص ) تیز کردن سر چیزی . (تاج المصادر بیهقی ) (از آنندراج ). تیز کردن هر چیزی . (منتهی الارب ) (از قطر المحیط). تأسیل سلاح ؛ تیز کردن آن و قرار دادن آن مانند اسل (نیزه ). (از اقرب الموارد). || تأسیل باران ؛ رسیدن تری و نمی آن ا...
-
کارن
لغتنامه دهخدا
کارن . [ کارْ رِ ] (اِخ ) نام سردار قشون مهرداد شاهزاده ٔ اشکانی که با اشک بیستم (گودرز) جنگید و لشکر طرف مقابل را شکست داده بیش ازآنچه مقتضی بود آن را تعقیب کرده دور رفت و وقتی که برمیگشت راه او را قوای تازه نفسی قطع کرد و خود او اسیر گردید یا کشته ...
-
غزال کعبه
لغتنامه دهخدا
غزال کعبه . [ غ َ ل ِ ک َ ب َ ] (اِخ ) در کتب سیر مسطور است که در زمان جاهلیت آهوبره ٔ طلا در چاه زمزم یافتند، و از آنجا در کعبه آویختند، چون مدتی آویخته ماند اهل کعبه غزال کعبه نامش کردند. (آنندراج ). بیرونی در الجماهر گوید:ملوک اسلام خانه ٔ کعبه را...