کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
تأسف خوردن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای همآوا
-
تاسف خوردن
واژگان مترادف و متضاد
دریغخوردن، افسوس خوردن، متاسف بودن، دستخوش اندوه شدن، غم خوردن، غمین شدن، مغموم گشتن
-
تاسف خوردن
فرهنگ واژههای سره
دریغ خوردن، افسوس خوردن
-
جستوجو در متن
-
خوردن
لغتنامه دهخدا
خوردن . [ خوَرْ / خُرْ دَ ] (مص ) از گلو فرودادن و بلعیدن غذا و طعام و جز آن . (ناظم الاطباء). اوباریدن . بلع کردن . اکل . تناول . جاویدن چیزی جامد. (یادداشت مؤلف ). جویدن . خائیدن . (ناظم الاطباء) : تلخی و شیرینیش آمیخته ست کس نخورد نوش و شکر بآپیو...
-
حسرت کشیدن
واژگان مترادف و متضاد
تاسف داشتن، متاسف بودن، افسوس خوردن، دریغ خوردن
-
sorrowed
دیکشنری انگلیسی به فارسی
متاسفم، غصه خوردن، تاسف خوردن، غصه دار کردن
-
دست گزیدن
فرهنگ فارسی معین
( ~. گَ دَ) (مص ل .) دریغ خوردن ، افسوس خوردن ، تأسف داشتن .
-
sorrowing
دیکشنری انگلیسی به فارسی
غم و اندوه، غصه خوردن، تاسف خوردن، غصه دار کردن
-
انگشت گزیدن
فرهنگ فارسی معین
(اَ گُ. گَ دَ)(مص ل .)1 - تأسف خوردن ، حسرت خوردن . 2 - حیرت داشتن .
-
تعش
دیکشنری عربی به فارسی
ناهار خوردن , شام خوردن , شام دادن , رنجور , بدبخت , بيچاره , ضعيف الحال , پست , تاسف اور
-
lamented
دیکشنری انگلیسی به فارسی
مرده است، ضجه و زاری کردن، تاسف خوردن، زاریدن، سوگواری کردن
-
تلهف
واژگان مترادف و متضاد
۱. افسوس، تاسف، دریغ، ۲. غم خوردن، دریغ ورزیدن، افسوسخوردن
-
لب گزیدن
فرهنگ فارسی معین
( ~ . گَ دَ)(مص م .)تأسف خوردن ، پشیمانی نمودن .
-
lamenting
دیکشنری انگلیسی به فارسی
گول زدن، ضجه و زاری کردن، تاسف خوردن، زاریدن، سوگواری کردن
-
laments
دیکشنری انگلیسی به فارسی
گول زدن، ضجه، ضجه و زاری کردن، تاسف خوردن، زاریدن، سوگواری کردن