کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
ت پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
ت
/t/
معنی
چهارمین حرف الفبای فارسی؛ تا. Δ در حساب ابجد: «۴۰۰».
فرهنگ فارسی عمید
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
ت
فرهنگ فارسی معین
(حر.) چهارمین حرف از الفبای فارسی که در حساب ابجد برابر عدد 400 می باشد.
-
ت
فرهنگ فارسی معین
(ضم .) ضمیر متصل شخصی ، دوم شخص مفرد. و آن بر دو گونه است : الف - اضافی : کتابت . ب - مفعولی : گفتمت .
-
ت
لغتنامه دهخدا
ت . (حرف ) چهارمین حرف الفبای پارسی و سومین حرف الفبای تازی و حرف بیست و دوم از ابجد است واز حروف مسروری و از حروف هوائی است و از حروف شمسیه و ناریه و هم از حروف مرفوع و مصمته و نیز از حروف مهموسه ٔ نطعیه است ، و آنرا تای قرشت و تای مثناة فوقانی گوین...
-
ت
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، حرف) t چهارمین حرف الفبای فارسی؛ تا. Δ در حساب ابجد: «۴۰۰».
-
ت
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [فرانسوی: té] (ریاضی) te =تی۱
-
ت
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) te نام واج «ت».
-
ت
فرهنگ فارسی عمید
(ضمیر) te ضمیر متصل که به آخر کلمه افزوده میشود و به این معانی دلالت میکند: ۱) مالِ تو؛ تو: دخترت، چشمت. ۲) تو را: میفرستمت، ◻︎ ای غایب از نظر به خدا میسپارمت / جانم بسوختی و ز جان دوست دارمت (حافظ: ۲۰۰). ۳) به تو: گفتمت.
-
ت
واژهنامه آزاد
تُ:(to) در گویش گنابادی یعنی تو، ضمیر دوم شخص مفرد
-
واژههای مشابه
-
تُ
لهجه و گویش گنابادی
to در گویش گنابادی یعنی تو ، شما ، دوم شخص مفرد
-
تشکیلا ت
دیکشنری فارسی به عربی
تشکيل , لواء
-
الا ت
دیکشنری فارسی به عربی
ترس
-
تسهیلا ت
دیکشنری فارسی به عربی
راحة
-
شیلا ت
دیکشنری فارسی به عربی
محل الاسماک
-
مراسلا ت
دیکشنری فارسی به عربی
مراسلة