کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
بیگ لاربیگیان پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
ابراهیم بیگ
لغتنامه دهخدا
ابراهیم بیگ . [ اِ را ب َ ] (اِخ ) نام کتابی و نیز نام قهرمان آن کتاب تألیف مرحوم حاج زین العابدین مراغه ای . و این یکی از چندکتاب بود که عامه را بانقلاب آزادیخواهی آشنا کرد.
-
پیری بیگ
لغتنامه دهخدا
پیری بیگ .[ ب َ ] (اِخ ) دهی از دهستان درجزین بخش رزن شهرستان همدان . واقع در 15هزارگزی جنوب خاوری رزن و 3هزارگزی جنوب خاور قروه . جلگه ، سردسیر، مالاریائی . دارای 169 تن سکنه . آب آن از قنات . محصول آنجا غلات و حبوبات و صیفی . شغل اهالی زراعت . صنای...
-
جانی بیگ
لغتنامه دهخدا
جانی بیگ . [ ب َ ] (اِخ ) محمود. دهمین خان از خانان باتوکه بر دشت قبچاق غربی حکومت میکردند و آنان را خانان سیراردو نیز گویند. وی آخرین خاندان جوجی و بسال 759 هَ .ق . / 1357 م . درگذشت . (از ترجمه ٔ طبقات اسلام لین پول ص 200). خوندمیر گوید: او پسر اوز...
-
درویش بیگ
لغتنامه دهخدا
درویش بیگ . [ دَرْ ب َ ] (اِخ ) لقب علی درویش بیگ از امرای جهانگیر میرزا در قلعه ٔ أخسی . رجوع به علی درویش بیگ در ردیف خود شود.
-
رستم بیگ
لغتنامه دهخدا
رستم بیگ . [ رُ ت َ ب َ ] (اِخ ) به «کوسه رستم »مشهور است . ظاهراً رفیقی خوب و جوانی خوش معاشرت است و همت و شجاعت نیز دارد. فرمانروای بلوک هزارجریب شد. (از تذکره ٔ مجمع الخواص ص 38). خیامپور وی را از امرای صفویه در قرن دهم هجری نوشته است . رجوع به فر...
-
رستم بیگ
لغتنامه دهخدا
رستم بیگ . [ رُ ت َ ب َ ] (اِخ ) یا رستم بن مقصودبیگ . رجوع به رستم بن مقصود و مرآت البلدان ج 1 ص 402 شود.
-
ساتی بیگ
لغتنامه دهخدا
ساتی بیگ . [ ب َ ] (اِخ ) دختر اولجاتیو و خواهر ابوسعید ایلخان مغول ، و از زنان نامدار ایران در قرن هشتم ، و پانزدهمین و آخرین تن از ایلخانان مغول در ایران است . در اوایل سلطنت ابوسعید امرا طغیان کردند و چون این فتنه را امیرچوپان سردار مقتدر و متنفذ ...
-
ساطی بیگ
لغتنامه دهخدا
ساطی بیگ . [ ب َ ] (اِخ ) دختر اولجایتو و خواهر ابوسعید ایلخان مغول و پانزدهمین و آخرین تن از ایلخانان مغول در ایران است . وی در 20 رجب 719 هَ . ق . بعقد امیر چوپان درآمد و از وی سه پسر بزاد که بزرگترین آنها سیورغان نام داشت . بعد از مرگ امیر چوپان ا...
-
سیدی بیگ
لغتنامه دهخدا
سیدی بیگ . [ س َی ْ ی ِ ب ِ ] (اِخ ) دهی است جزء دهستان آتش بیک بخش سراسکند شهرستان اهر. دارای 459 تن سکنه . آب آن از چشمه و رودخانه . محصول آنجا غلات ، حبوبات . شغل اهالی زراعت و گله داری است . (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 4).
-
شیخ بیگ
لغتنامه دهخدا
شیخ بیگ . [ ش َ ب َ ] (اِخ ) دهی جزء دهستان آتش بیگ بخش سراسکند شهرستان تبریز است و 393 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 4).
-
قلیج بیگ
لغتنامه دهخدا
قلیج بیگ . [ ] (اِخ ) خواهرزاده ٔفرحشاد چلبی است که در بغداد کاتب دیوان بود. وی اشعاری به ترکی دارد. رجوع به مجمع الخواص ص 827 شود.
-
قلعه بیگ
لغتنامه دهخدا
قلعه بیگ . [ ق َ ع َ ب ِ ] (اِخ ) از دهستان قنقری پایین (سفلی ) بخش بوانات شهرستان آباده ، واقع در 26هزارگزی باختر سوریان و 30هزارگزی شوسه ٔ اصفهان به شیراز. موقع جغرافیایی آن جلگه و هوای آن معتدل است . سکنه ٔ آن 123 تن است . آب آن از قنات تأمین میش...
-
علی بیگ
لغتنامه دهخدا
علی بیگ . [ ع َ ب َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان کوهپایه ، بخش بردسکن ، شهرستان کاشمر. واقع در 30 هزارگزی شمال بردسکن . ناحیه ای است کوهستانی و دارای آب و هوای معتدل ، و 52 تن سکنه . آب آن از قنات تأمین می شود. محصول آن غلات و لبنیات است . اهالی به زر...
-
قازان بیگ
لغتنامه دهخدا
قازان بیگ . [ ب ِ ] (اِخ ) دهی است از دهستان لطف آباد بخش لطف آباد شهرستان دره گز در 36هزارگزی جنوب لطف آباد و سر راه مالرو عمومی بشارت واقع است . موقعیت جغرافیائی آن کوهستانی و معتدل است . 220 تن سکنه دارد. آب آن از چشمه .محصول آن غلات و پنبه و تریا...
-
قره بیگ
لغتنامه دهخدا
قره بیگ . [ ق َ رَ ب ِ ] (اِخ ) دهی از دهستان زبرخان بخش قدمگاه شهرستان نیشابور واقع در 2 هزارگزی شمال باختری قدمگاه . موقع جغرافیایی آن دامنه و معتدل است . سکنه ٔ آن 192 تن . آب آن ازقنات و محصول آن غلات . شغل اهالی زراعت و گله داری است . راه مالرو ...