کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
بیگاه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجو در متن
-
بیگه
فرهنگ فارسی عمید
(قید، صفت) [قدیمی] bigah = بیگاه
-
occasionally
دیکشنری انگلیسی به فارسی
گاه و بیگاه، گهگاه، بعضی از اوقات
-
من حين لآخر
دیکشنری عربی به فارسی
گهگاه , گاه و بيگاه , بعضي از اوقات
-
betweentimes
دیکشنری انگلیسی به فارسی
بینهایت، گاهگاهی، گاه و بیگاه
-
گاه و بیگه
لغتنامه دهخدا
گاه و بیگه . [ هَُ گ َه ْ ] (ق مرکب ) مخفف گاه و بیگاه . وقت و بیوقت : که در گاه و بیگه کسی را بسوخت به بی مایه چیزی دلش را بسوخت . فردوسی .گاه و بیگه مخفف گاه و بیگاه . رجوع به گاه و بیگاه شود.
-
بموقع
واژگان مترادف و متضاد
بجا، بوقت، بهنگام، مناسب ≠ بیگاه
-
sporadically
دیکشنری انگلیسی به فارسی
به طور انحصاری، گاه و بیگاه، گاه بگاه
-
بیمناسبت
واژگان مترادف و متضاد
بیجا، بیربط، بیگاه، بیموقع، بیوقت، نامربوط ≠ متناسب، مربوط
-
بیوقت
واژگان مترادف و متضاد
۱. بیگاه، بیموقع، بیهنگام ≠ بموقع ۲. زود، گاه ≠ دیر
-
راه وبیراه
فرهنگ فارسی معین
(هُ) 1 - (اِ.) راه های اصلی و فرعی . 2 - (ق .) گاه و بیگاه ، در هر فرصت .
-
late
دیکشنری انگلیسی به فارسی
دیر است، اخیرا، تا دیر وقت، تا دیرگاه، بیگاه، دیر، مرحوم، گذشته، اخیر، کند، تازه
-
بیگاهان
لغتنامه دهخدا
بیگاهان . (ق مرکب ) (از: بیگاه + «َان » زائد) (غیاث ) . وقت شب . (غیاث اللغات ) (آنندراج ).
-
ایزدپناه
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) 'izadpanāh پناهنده به ایزد؛ کسی که به خدا پناه ببرد؛ کسی که در پناه خدا باشد: ◻︎ پناهد به ایزد به بیگاه و گاه / نیفتد به بد مرد ایزدپناه (نظامی: ۹۳۰).
-
خونابه ریز
لغتنامه دهخدا
خونابه ریز. [ ب َ / ب ِ ] (نف مرکب ) اشک ریز. خونابه بار : بشب زنده داران بیگاه خیزبخاکی غریبان خونابه ریز.نظامی .
-
پیگاه
لغتنامه دهخدا
پیگاه . [ پ َ / پ ِ ] (اِ) اول روز. قوسی گوید: وقت صبح و غالباً اصل آن بیگاه است یعنی بیوقت ، یعنی پیش از وقت . پگاه بحذف یای تحتانی مثله . (آنندراج ). رجوع به پگاه شود.