کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
بیگانگی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
بیگانگی
/bigānegi/
معنی
بیگانه بودن؛ ناآشنایی؛ ناشناس بودن.
فرهنگ فارسی عمید
مترادف و متضاد
۱. غربت، غریبی،
۲. ناآشنایی
۳. نامحرمی
۴. نامانوسی ≠ آشنایی، انس
دیکشنری
strangeness
-
جستوجوی دقیق
-
بیگانگی
واژگان مترادف و متضاد
۱. غربت، غریبی، ۲. ناآشنایی ۳. نامحرمی ۴. نامانوسی ≠ آشنایی، انس
-
بیگانگی
لغتنامه دهخدا
بیگانگی .[ ن َ / ن ِ ] (حامص ) صفت بیگانه . چگونگی بیگانه . (یادداشت مؤلف ). غیریت . مقابل خودی . عدم آشنایی . (از ناظم الاطباء). مقابل یگانگی . (یادداشت مؤلف ). ناآشنایی . ناشناسی . || غربت . بیگانه بودن . اجنبی بودن . (از ناظم الاطباء) (از یادداش...
-
بیگانگی
فرهنگ فارسی عمید
(حاصل مصدر) bigānegi بیگانه بودن؛ ناآشنایی؛ ناشناس بودن.
-
بیگانگی
دیکشنری فارسی به عربی
عزل
-
جستوجو در متن
-
alienism
دیکشنری انگلیسی به فارسی
بی نظمی، بیگانگی
-
estrangement
دیکشنری انگلیسی به فارسی
جدایی، بیگانگی، بیگانه کردن
-
الیناسیون
فرهنگ فارسی معین
(اِ یُ) [ از فر. ] (اِمص .) از خود بیگانگی .
-
externalities
دیکشنری انگلیسی به فارسی
خارجی ها، بیگانگی، وقوع در خارج، احوال ظاهری
-
خویشاوندی
واژگان مترادف و متضاد
انتساب، صهر، قرابت، نسبت، وابستگی ≠ بیگانگی
-
خویشی
واژگان مترادف و متضاد
بستگی، پیوند، قرابت، نزدیکی، نسبت ≠ بیگانگی
-
تقرب
واژگان مترادف و متضاد
۱. خویشی، قرب، نزدیکی ۲. تقریب ≠ تباعد، بیگانگی
-
عزل
دیکشنری عربی به فارسی
انتقال مالکيت , بيگانگي , بيزاري , عايق گذاري , روپوش کشي , عايق کردن
-
غربت
واژگان مترادف و متضاد
۱. بیگانگی، دوری ۲. غریبی ۳. غربتی، قرشمال، کولی، لولی ≠ انس، شناسایی
-
آشنایی
واژگان مترادف و متضاد
۱. دوستی، موانست، مودت ۲. خویشاوندی، قرابت ۳. آگاهی، شناخت، شناسایی، معارفه ≠ بیگانگی، غربت